April 17, 2004

سخنرانی سازگارا - بهنودف ديگر

برای آدمی که در ايران نيست و دلش با ايران است کم اتفاق می افتد که در جلسه ای شرکت کند و جنان باشد که می طلبد.

آگاهی های او را گسترش دهد، فکر او را به نظمی رهنمون شود. دست کم من اين بخت فراوان نيافته ام و باور دارم کسانی که در سخنرانی های خودم هم شرکت داشته اند از اين مقوله مستثنی نيستند و حظی چنان که بايد نبرده اند. گاه هم اتفاق می افتد که شرکت در يک سخنرانی آدمی را از کرده پشيمان می کند. چنان که دوهفته قبل کرد. اما روز شنبه به دعوت انجمن سخن و يارانی که در دانشگاه سوآز فعاليت دارند و معمولا دست در کار دعوت از کسانی هستند که يا از ايران می آيند و يا با مسائل ايران ارتباط تنگاتنگ دارند اين بخت نصيب بردم. محسن سازگارا که بعد از دوماهی معالجه که هنوز هم تمام نشده است جانی گرفته در يک سخنرانی منظم و آگاهی بخش از گوهر آزادی و روشنفکران دينی ايران گفت. جلسه ای به غايت آرام و منطقی و ثمربخش که به باورم همگان حتی آن ها که در دل با سازگارا و روشنفکران دينی آشتی ندارند، بهره ای تمام بردند.

زمستان پيش که محسن سازگارا به بند بود و با اعتصاب غذايش که از روز اول به آن دست زد همه را نگران خود کرده بود، در همين سايت درباره او نوشتم و مکرر نمی کنم. همين قدر بگويم که او در زمستان سال 57 در شيکاگو مشغول تحصيل بود که با پيام دکتر ابراهيم يزدی که مرکز مسلمانان شيکاگو را اداره می کرد راهی نوفل لوشاتو شد تا به اردوی رهبر انقلاب بپوندد و از همان جا همراه آقای خمينی با پرواز انقلاب به تهران رفت و ديگر به شيکاگو برنگشت. کوتاه مدتی بعد از انقلاب وسوسه حفظ انقلاب او را به سپاه کشاند اما اين دير نپائيد و به سرپرستی راديو منصوب شد توسط قطب زاده. گذشت روزگار و او سرانجام به جمع حاضر در نخست وزيری آن هم به دوران رجائی پيوست و تا عنوان مشاور سياسی هم بود. در همان روز معروف انفجار نخست وزيری که به دست مسعود کشميری صورت گرفت و رجائی و با هنر را کشت در اتاق بغلی بود و او نيز مانند رييسش بهزاد نبوی در معرض اتهام محافظه کاران قرار گرفت و کوتاه مدتی به بند افتاد تا جائی که به دستور آقای خمينی پرونده ای که راست ها در حقيقت برای بهزاد نبوی ساخته بودند به نوشته کتبی خمينی بسته شد. در اين فاصله به وزارت صنايع رفت که بهزاد نبوی وزيرش شده بود و مدتی هم رييس سازمان گسترش صنايع شد که سه هزار کارخانه دولتی در زير دستش قرار گرفت و درست در روزهائی که سخن از رفتن او به رياست سازمان برنامه بود از فعاليت های اجرائی جدا شد و عملا در حلقه روشنفکران دينی قرار گرفت. او که در همان اوايل انقلاب از نهضت آزادی جدا شده بود از اين زمان به نوعی با مهندس سحابی همسخنی پيدا کرد. اما تجربه کار اجرائی به انديشه ها دگرش انداخته بود آن قدر که به نقد عملکرد خود و ديگران بنشنيد. در جمع هواداران اصلاحات بود وقتی که محمد خاتمی بر سرکار آمد و از همين رو وقتی نامش به عنوان مدير عامل اولين روزنامه جامعه مدنی در بالای جامعه قرار گرفت کسی تعجبی نکرد. با بسته شدن جامعه راهی توس شد و از آن جا حکم زندان گرفت گرچه ناراحتی قلبی کارش را به سی سی يو کشاند و به زندان نرفت. و زندانش ماند تا زمانی که سال قبل دو نامه به رهبر انقلاب نوشت و او را در ماجراهای اسفباری که بر سر اقتصاد و اصلاحات آمده بود به پرسش کشيد و دو باری دوباره طعم زندان چشيد که بار دوم با اعتصاب غذائی شصت و پنج روزه به سلسله مشکلات شديد جسمی گرفتار شد که همين هم از بندش رهاندد. چند ماه قبل که برای معالجه به انگلستان آمده بود درست در روزی که وقت يکی از اعمال جراحی اش تعيين شده بود در تهران اعلام گشت که حکم يک سال زندانش به تائيد رسيده و در بازگشت در انتظار اوست. همين زمان اعلام داشت که به محض انجام معالجات و عمل جراحی راهی کشور خواهد شد و باز هم به اعتراض به حکم ناعادلانه خويش دست به اعتصاب غذا و دارو خواهد زد.

محسن سازگارا که در آخرين انتخابات نامزد رياست جمهوری شد اما شورای نگهبان صلاحيتش را تائيد نکرد از جمله نامزدهای اصلاح طلبان برای شهرداری تهران بود که با پيروزی محافظه کاران در انتخابات اسفند ماه سال 81 عملا سالبه به انتقاء موضوع شد. وی معتقد است که برای حرکت به سوی دموکراسی و مدرنيزاسيون چاره ای جز اصلاح و تغيير قانون اساسی نيست و از اين جهت با آقای خاتمی اختلاف نظر دارد.

Tus 17 Apr 2004