December 25, 2006

"ارثیه ی خرس"

به نام خدا

خوب، مبارک است، الحمدالله با درایت مقام رهبری و دولت ایشان، ایران دقیقاً به راهی قدم گذاشته که کره شمالی رفته است. یعنی حالا که تحریم ایران در شورای امنیت سازمان ملل قطعی شده دیگر چیزی از کره شمالی کم نداریم. الحمدالله در سایر ابعاد هم داریم به دست ننه نگاه و مثل ننه غربیله می کنیم. ماهواره ها را جمع می کنیم. اینترنت پرسرعت را محدود می کنیم. روزنامه ها را می بندیم و لابد دولت زورش نمی رسد، و اکر نه عنقریب مثل کره شمالی، داشتن حتی رادیو چند موج را هم جرم کرده و لباس متحدالشکل را هم به تن مردم می کردیم.( البته سال گذشته مقام رهبری در این مورد هم فرمایشاتی فرمودند و مجلس هم تکانهایی خورده و اخیراً چیزهایی هم تصویب کرده است. خدا را چه دیدید شاید عنقریب لباس متحد هم به تن مردم رفت). رفیق کیم ایل سونگ ثانی صحبت از پیروزی محتوم سوسیالیسم می کند و آقای خامنه ای دم از پیروزی محتوم اسلام انقلابی( یا دقیق تر بگوئیم قرائت ایدئولوژیک ایشان آن هم از نوع فاشیستی اش از دین ) می زند.

. به نظرم این چندرغاز درآمد نفت هم اگر نبود، مثل کره شمالی، مردم ایران هم از فقر و قحطی و گرسنگی می مردند. اگر چه همین الآن هم بخش بزرگی از مردم با فقر و گرسنگی و گرانی دست و پنجه نرم می کنند ولی هرچه هست به یمن درآمد نفت که البته کیسه خیلی از نوکیسگان را هم پر کرده بی بته ترین دولت ها هم در حد آب و نان مردم را می توانند تأمین کنند.
یک سال است که تبلیغات شبانه روزی حکومت در گوش مردم می کند که " انرژی هسته ای حق مسلم ما است." بدون این که برای مردم روشن کند که یک تکنولوژی قراضه دست چندم چینی الاصل وارداتی از طریق پاکستان و لیبی برای غنی سازی اورانیوم آخر چقدر به انرژی هسته ای و توسعه این دانش در ایران ارتباط دارد. چند سال است که نمایش های بی محتوایی مثل راکتور آب سنگین در اراک که فاقد کر اصلی راکتور و بیشتر به یک استخر آب شبیه است، متخصصین دنیا را به خنده انداخته و وقت ملت و مملکت را تلف کرده است. بیش از یک سال است که تمام ارکان اقتصادی را با رکود مواجه کرده است و تمام این خسارات برای چی؟ برای این که به قول پاره ای از مسئولین ارشد کشور، سیاست کره شمالی کردن ایران را دنبال کنیم. یعنی در آخر کار، بتوانیم سلاح هسته ای داشته باشیم و آنگاه مقامات کشور مطمئن شوند که دنیا و بیش از همه آمریکائیها نمی توانند آنها را سرنگون کنند و چند صباحی بیشتر برتخت قدرت می نشینند. درواقع آنرا درنهایت علیه مردم می خواهند.غافل از آنکه اصلی ترین دشمن نظام های استبدادی وغیر کارآمد، مردم هستند. اگر بمب اتمی می توانست کشورها را از دست این اصلی ترین دشمن نظام های غیر مردمی حفظ کند به فریاد شوروی سابق می رسید که دومین زرادخانه بزرگ دنیا را داشت و برای چندبار نابود کردن کره زمین، سلاح هسته ای انبارکرده بود. و حالا جالب است که ارثیه خرس رسیده به کفتار. یعنی آنها که گردن کلفت ها و اصل کاریها بودند، زمین گذاشتند و به غلط کردن خودشان راضی شدند ولی تازه جناب آقای رفیق کیم ایل سونگ پرچم را برداشته و 23 میلیون نفر ملت بدبخت و رنگ پریده را اسیر کرده که بعله کمونیسم پیروز است و از آن خوشمزه تر، رجال مملکت خودمان هستند که دنبال این آدم ورشکسته راه افتاده اند و ایده آلشان کره شمالی کردن ایران است. و البته از هر دوی اینها مسخره تر هم بعضی از چپی های مثلاً مخالف حکومت هستند ک هنوز دنبال رفیق استالین می گردند. با این مقدمه نگارنده می خواهد یک سؤال واقعی را مطرح کند. یعنی به جای این سؤال بی مزه و بی سرو ته که آیا غنی سازی اورانیوم، یا به قول رادیو تلویزیون امان، انرژی هسته ای حق مسلم ما است یا نه این سؤال جدی را مطرح کنم که آیا باید به راه کره شمالی برویم؟ یابه راه کره جنوبی؟
یعنی این روشن است که دردنیای امروزباحکومت فعلی ایران که هرروزبرای اسرائیل وآمریکا وکشورهای عربی وهمه دنیا شاخ و شانه می کشد و رسماً نیز صحبت از آشوب در منطقه و یا برپاکردن جنگ مثل لبنان می کند و دنیا را از استفاده از حربه تروریسم و سازمان های تروریستی می ترساند، طبیعی است که غنی سازی اورانیوم که هیچ، استفاده از کلرات پتاسیم و گوگرد را هم برای ایران محدود کنند.( باور کنید شوخی نمی کنم) بنابراین چه جای پرسش است. در واقع چنین سؤال ساده لوحانه ای، پرسش از کمر یک ماجرا است. بهتر است به سرچشمه برویم. و ملت ایران رادر مقابل یک گزینه اساسی و بنیادی قرار دهیم. یعنی ببینیم اصولاً ملت ایران هنوز هم مثل آن سال های اول انقلاب می خواهد که نظمی نو برای دنیا ایجاد کند، مناسبات فعلی را به هم بزند و ولو به قیمت نابودی خودش چوب لای چرخ گردش فعلی عالم بگدارد. فکر می کنم این حق مسلم ملت ایران است که برای موضوعی به این مهمی خودش برای خودش تصمیم بگیرد. واقعاً اگر ریگی به کفش مقامات ارشد کشور، به خصوص مقام رهبری نیست، همین یک سأوال ساده را آزادانه از مردم بپرسند. آیا ملت می خواهد به راه کره شمالی برود و یا به راه کره جنوبی؟
اجازه بدهید ابعاد این دو کره را قدری روشن تر کنم. پس از جنگ جهانی دوم و بروز بحران و جنگ درشبه جزیره کره یک کشور به نام کره با یک ملت و یک پیشینه به دو قسمت تقسیم شد. وسعت کره شمالی 120540 کیلومتر مربع با حدود 23 میلیون نفر جمعیت و وسعت کره جنوبی 98480 کیلومتر مربع با حدود 49 میلیون نفر جمعیت است.(یعنی کره جنوبی با وسعتی کمتر، بیش از دو برابرجمعیت کره شمالی را درخودجای داده است.) کره شمالی تحت سیطره حزب کمونیست و رهبری رفیق کیم ایل سونگ پدر قرار گرفت با اقتصادی سوسیالیستی و دولت سالار، با درهای بسته به روی دنیا و سازمان امنیت و بگیر و ببند تا همین امروز که الحمدالله رفیق کیم ایل سونگ ثانی جای پدر نشسته و همان راه را می رود. اما کره جنوبی تحت اقتصادی آزاد، با نظامی دموکراتیک اداره شده است. با سیاست درهای باز و دوستی با تمام دنیا، به خصوص آمریکائیها. حاصل کار بعد از 50 سال که از اتمام جنگ کره می گذرد. در این دو کشور از این قرار شده است.
کره جنوبی کره شمالی
تولید ناخالص داخلی 965.3$ بیلیون 20.9$ بیلیون و به روایتی 40 $بیلیون
تولید ناخالص داخلی سرانه 20402 $ 900$
(درآمد سرانه)
صادرات 288.2$ بیلیون 19.3$ بیلیون

در عرصه تکنولوژی، کره جنوبی یکی از غول های دنیا شده و به تمام دنیا از جمله همان آمریکا میلیاردها دلار کالا صادر می کند و کره شمالی دست به دهان و گرسنه، همین دو سال پیش التماس می کرد که همه دنیا به خصوص همان آمریکا، برایش مواد غذایی بفرستند. در مقایسه این دو کشور، از ابعاد گوناگون می توان صدها عدد و رقم دیگر را هم ذکر کرد. در عرصه سیاسی هم مردم کره جنوبی با پاسپورت اشان به راحتی به اکثر کشورهای دنیا مسافرت می کنند، با جیب پرپول در همه جا احترام دارند و اخیراً هم که وزیر خارجه سابق اشان به ریاست سازمان ملل رسیده است. اماشمالی ها، اصلاً از طرف دولت اشان اجازه خروج از کشور را ندارند، آنهایی هم که مثل مأموران دولت اجازه سفر دارند، تا دارقوزآباد هم نمی توانند بروند و مثل جذامی ها در هرجا ی دنیا با آنها رفتار می شود و یکی از دو سه کشور منزوی دنیا هستند( تقریباً مثل خودمان). در عرصه فرهنگی و علم و تربیت ودانشگاهها و اصولاً توسعه نیروی انسانی هم که به نظرم مقایسه این دو کشور مثنوی را هفتاد من کاغذ می کند. مطمئناً خیلی ها در ایران بلافاصله می گویند که اما کره شمالی استقلال دارد و کره جنوبی وابسته به آمریکا است. و نان و پنیر خوردن اما با آزادگی بهتر از پلو مرغ در نوکری است و از این حرف ها. آیا واقعاً این طوری است؟ یعنی کره جنوبی وابسته و تابع آمریکا است؟ و یا کره شمالی مستقل از همه جا عمل می کند؟ در همین قصه تحریم کره شمالی، دیدیم که وقتی چین برای کره شمالی اخم کرد و فقط غرغرش درآمد چه طوری حضرات به دست و پا و غلط کردم گفتن افتادند. در حالی که من یادم نمی آید که در هیچ کجا، کره جنوبی نسبت به آمریکا رفتاری چنین ذلیلانه داشته باشد. ( متأسفانه همین ذلت در روابط میان ایران و روسیه هم صدق می کند. یعنی وقتی روسیه دریای خزر ایران را می خورد و یک آب هم رویش صدا از هیچکس، بخصوص مقام رهبری در نمی آید و به همه ارگان ها هم دستور می دهند که خفه خون بگیرند.)بگذارید یک موضوع را گذرا در اینجا مطرح کنم و تفصیل آن را برای مقاله جداگانه ای بگذارم. اگر کشوری روابط جامعه شبکه ای امروز دنیا ( به قول کاستلز) را درست درک کند و بفهمد که کمپانی های فراملیتی چگونه در ستون فقرات دنیای عصر "جهانی شدن" قرا دارند و خود را با این مناسبات تطبیق دهد، اصولاً جایی برای اطاعت و فرمانبری از دولت های دیگر، به سبک قدیم، باقی نمی ماند. امری که کره جنوبی خوب آن را درک کرده و دنبال می کند. دهها کمپانی فراملیتی از کره جنوبی متولد شده اند و اکنون در شبکه جهانی سرمایه حضور دارند و درتمام دنیا فعالیت می کنند و دولت ها را هم دنبال خودشان می کشند.
شما می توانید همین سؤال را بیاورید نزدیک تر و دم دست تر. یعنی بپرسید که راهی که ایران از ابتدای انقلاب اسلامی رفته و می رود بیشتر به نفع ملت ایران است و یا راهی که ترکیه رفته و می رود؟ پاسخ به این سؤال و جمع آوری اطلاعات و آمار لازم در خصوص این دو کشور همسایه را به دانشجویان و دانش آموزان دبیرستانی واگدار می کنم. ورزش ذهنی خوب و ساده ای است. انجام این ورزش را به نسل جوان توصیه می کنم. به نسل خودم و مسن تر ها هم امیدی ندارم. چه حاکمین و چه مخالفین، متأسفانه آنچنان در تارهای عنکبوتی عقاید دهه 40 شمسی خودمان پیچیده شده ایم که به نظرم تا نمیریم رها نمی شویم بنابراین به عنوان تکلیف شب بهتر است از روی همان مشق های 40 سال پیش، رونویسی کنیم.
والسلام
محسن سازگارا