June 27, 2009

متن پیاده شده صحبت‌های جمعه ۵ تیر ۱۳۸۸

صحبت‌های روزانه آقای دکتر سازگارا
جمعه 5 تیر 88

قسمت اول


سلام
ساعت 4 بامداد جمعه 5 تیر 1388 و 26 ژوئن 2009 میلادی است.

در شهر واشنگتن کم کم نسیم صبحگاهی می‌وزه و هوای خنک صبحگاهی جای گرمای شب تابستون رو می‌گیره.
از دیشب که اولین صحبت رو شروع کردیم خیلی سؤالات اومده که من دسته‌بندی اولیه‌اش کردم. چندتاش سیاسیه که فوری جواب می‌دم. اما میام سر اونهایی که مبارزاتیه و موضوع اصلیه این بحث‌های هر روز ماست.
اونهایی که سیاسیه یک بخشیش بر می‌گرده به اینکه من VOA نرفتم سیاست دولت آمریکاست جزئیاتش چیه؟ چگونه است؟ خلاصه‌اش این است که به هر حال کودتایی که در ایران اتفاق افتاده با پشتیبانی بیت رهبری پسر آقای خامنه‌ای خود ایشون که الان در رأسش ایستاده عواملی از سپاه پاسداران بخش خاصی و شایعاتی که روسها پشتش هستند در جریان بوده و هست. در واشنگتن آمریکایی‌ها اگرچه دولت آمریکا موضع نعل و میخی تا الان گرفته اما گروه‌های دیگه‌ای در کنگره و سنای آمریکا به شدت دولت رو تحت فشار گذاشتند برای اینکه از خواست مردم ایران پشتیبانی بکنه و اکثریت مردم رأی رو که داده‌اند آمریکا هم مثل کشورهای اروپایی پشت مردم ایران بایسته.
خود من هم دیروز با پاره‌ای مقامات آمریکایی صحبت کردم و دارم سعی می‌کنم که فشار بیارم خیلی دوستان دیگه ما هم در جاهای دیگه دنیا دارند فشار میارند که نه فقط دولت کودتا رو به رسمیت نشناسند، بلکه اگر سرکوب و کشتار مردم رو کودتاچی‌ها متوقف نکنند، خرید نفت ایران رو تحریم بکنند. کار سنگین سیاسی می‌خواد واقعیتش اینه که یک بخشیش هم به مبارزات مردم در ایران برمی‌گرده. هرچقدر اون مبارزات جدی‌تر باشه، دست ایرانی‌های خارج بازتر می‌شه برای فشار سیاسی روی کشورها.
برخی سؤالات بر می‌گرده به مسأله آقای رفسنجانی: چرا ساکت شده؟ چرا ساکت نشسته؟ که من خبری که دارم اینه که پاره‌ای روحانیون به ایشون پیشنهاد کردند مجلس خبرگان رو تشکیل بده و تکلیف رهبری رو معلوم کنه. اما شنیدم که برآورد آقای رفسنجانی این است که به فرض اینکه موفق شه مجلس خبرگان رو تشکیل بده در شرایط فعلی مجلس خبرگان ممکن است که آقای خامنه‌ای رو دوباره ابقاء بکنه و یک قوز بالای قوز بشه.
فکر می‌کنم حق با آقای رفسنجانیه و در شرایط حاضر کمی باید فشار اجتماعی بالاتر بره و دولت کودتاچی به رهبری آقای خامنه‌ای بیشتر از این تحت فشار مردم قرار بگیره. اونوقت فکر می‌کنم زمینه برای اینکار مهیا بشه.
بعضی سؤالات دیگه هم هست به لحاظ سیاسی که اگر اجازه بدین در بخش‌های دیگه بپردازیم.
اما بیایم سر صحنه مبارزه‌ای که در جریانه.
من این روزها خیلی می‌بینم بعضی‌ها نگرانند به اینکه نکنه شور مردم بخوابه، نکنه جنبش بخوابه و عجله دارند که گویی باید هر روز مردم کشته بشوند، هر روز زد و خورد بشه. اصلاً نگرانی نباید به خودمون راه بدیم. انرژی‌مون رو باید تقسیم کنیم؛ اقتصاد انرژی داشته باشیم. همونطور که دیروز هم عرض کردم، کشته شدن اصل نیست، پیروزی اصله و باید که با حوصله و دقت و برنامه‌ریزی ]انجام بشه[. مبارزه مردمی و بی‌خشونت مساوی با مبارزه بی‌برنامه و بی‌مدیریت نیست؛ بلکه ما هرچه دقیق‌تر و منظم‌تر برنامه داشته باشیم، شانس پیروزی‌مون بیشتره.
من برمی‌گردم به اون استراتژی سه‌گانه‌ای که برای مقابله با دولت کودتا قبلاً هم خدمتتون عرض کردم و تقریباً خلاصه و چکیده‌ای است از آنچه که در همه کشورهای دنیا تجربه شده: این استراتژی سه مرحله‌ای عبارت است از:
اول تقویت یکپارچگی و مقاومت عموم مردم. مردم باید احساس کنند که باهمند. همونیکه می‌گویند: نترسید، نترسید،‌ما همه با هم هستیم. این شعار محوری است،‌این حرف محوری است که کمک باید بکنه مردم با هم بمونند. آکسیون‌هایی که این رو تقویت بکنه باید دائماً در دستور باشه. بهترینش که در ایران شاید ابتکارش بوده در جاهای دیگه دنیا نبوده همین الله اکبر شب‌ها روی بامه که من استدعام این است که این رو جدی بگیرید و انجام بدین. دیگه آکسیون‌های دیگه مثل همین دعوت به شمع روشن کردن امشب کاری است که همه با هم چون انجام می‌دهند در خدمت این یکپارچگی و همبستگی عمومی قرار می‌گیره. در مقاطع دیگه‌ای که رهبری جنبش صلاح بدونه راهپیمایی‌های عمومی دعوت عمومی به راهپیمایی هم از جمله همین آکسیون‌هاست. ولی به شرط اینکه ما بتونیم حداقل تلفات رو توش داشته باشیم. بنابراین یک بخش کارهایی است که همه رو باهم متحد می‌کنه. از همین جنس مسأله رنگ مشترک، رنگ سبزی که دیگه الان متعلق به آقای موسوی نیست و متعلق به کل جنبشه. انتخابات تموم شده برای احقاق حق کلی مردم این رنگ باید استفاده بشه.
اما بخش دومی که بیشتر من صحبتم رو امشب و امروز و فردا و شاید یکی دو روز آینده به اون اختصاص خواهم داد مسأله بخش دوم استراتژیه یعنی فرسایش دولت کودتا و حرکاتی که کودتاچی‌ها روفرسایش می‌ده و باعث می‌شه که دچار انشقاق بشن و ریزش کنن تا آمده بشیم برای بخش سوم که بسیج عمومی اعتصاب عمومی و آکسیون‌هایی است که در واقع کلاً کودتاچی‌ها رو فلج می‌کنه.
این آکسیون‌هایی که به فرسایش کودتاچی‌ها منجر می‌شه دو دسته‌است در واقع. یک دسته اونهایی است که به حکومت برمی‌گرده که ما باید تمرکز اصلی اصلی اصلی‌مون روی سپاه باشه. سپاه پاسداران که بخش بزرگیش بچه‌های خوبی هستن که فرزندان ملتند و یک عده معدودی که توی خود بچه‌های سپاه معروفند به ژنرال‌های رانت‌خور سردارای رانت خور کسایی که با کودتا همکاری می‌کنند کسایی که امثال آقای سرداری مقصودی هستند اینها صفشون از صف بدنه اصلی سپاه جداست. من بیشتر به این خواهم پرداخت که چه جوری ما در واقع باید که گریبان سپاه رو و بسیج رو رها نکنیم و فشار خودمون رو افزایش بدیم به اینکه این صف باید صف سالم‌ها بچه‌های خوب جبهه و جنگ از صف رانت‌خورا جدا بشه.
بخش دیگه برمی‌گرده به ملت: آکسیون‌هایی که می‌تواند که مردم رو متحد نگه داره.
من همینجا صحبتم رو تموم می‌کنم برای اینکه قول دادم که بیشتر از ده دقیقه صحبت نکنم و بگذارم که قدم به قدم حرفهام رو بزنم. درمورد این بخش آکسیون‌هایی که تجربه کشورهای دیگه خیلی گویا بوده در صحبت فردا بهش اشاره خواهم کرد. انواع و اقسام مثال‌هایی رو خواهم زد که فکر می‌کنم می‌تونه کمک بکنه به اینکه ذهن خلاق شما به حرکت دربیاد و ده‌ها مورد دیگه هم شاید صدها مورد دیگه هم به اونکه من می‌گم اضافه بکنید.

قسمت دوم
5 تیرماه 1388

سلام
هنوز همون بامداد جمعه 5 تیرماه 1388 هستیم و ساعت 4.10 دقیقه صبحه. بار ما با اون ده دقیقه بار نشد. خیلی حرف‌ها موند و این قولی که دادم که زیر ده دقیقه صحبت کنم باعث شد که یه ده دقیقه دیگه هم صحبت کنم. بنابراین این قسمت رو شما ادامه قسمت قبلی برای همین روز جمعه بدونیدش.
صحبتمون سر مسأله آکسیون‌هایی بود که کودتاچی‌ها رو فرسوده می‌کنه و تو صفشون شکاف می‌اندازه و نشاط و شور رو در جبهه مردم نگه می‌داره. اصولاً روش اصلی کودتاچی‌ها در تمام دنیا این است که در کوتاهترین زمان سایه شوم مرگ و ناامیدی و دلسردی رو روی جامعه گسترش بدن. شب بریزن تو خونه مردم، ‌5 صبح حمله کنن دستگیر کنن، توی خیابون مزاحم بشن، تردد رو کم کنن که شور و نشاط رو در کوتاهترین زمان بخوابونند برای اینکه میدانند که تداومش گسترش به دنبال خودش میاره و اونها رو سرنگون میکنه.
متقابلاً مردم هم کار اصلیشون باید این باشه که شور و نشاط رو در خودشون زنده نگه دارند و قوای اونها رو تحلیل ببرند. حالا به عنوان مثال یه چند مورد رو عرض می‌کنم:
مهم‌ترین هنوز هم شاید هیچ جایگزینی نداره مهم‌ترین آکسیونی که قوای کودتاچی‌ها رو تحلیل می‌بره و مردم رو با نشاط نگه می‌داره حضور در خیابون‌هاست به شرط اینکه خطر نداشته باشه؛ منتها به صورت همزمان پراکنده در چند نقطه با طرح شعارهایی که به هرحال متناسب با زمان یا گاهی پاسخ به اظهاراتی است که پاره‌ای از مقامات کودتا می‌کنند. ولی این حضور در خیابان‌ها، حضور در صحنه نیروهای کودتاچی‌ها رو دائماً ناچار می‌کنه که آماده‌باش باشند، تو خیابون‌ باشند، حرکت بکنند و مانع تراشیدن برای جابجایی قواشون، بستن خیابون و نگذاشتن اینکه سرکوب بکنند، اشاعه‌اش به شهرهای کوچیک که فشار رو از روی پایتخت برداره؛ برای اینکه کودتاچی‌ها همشون در همه‌جای دنیا سعی می‌کنند پایتخت رو فوری آروم بکنند که به دنیا بگند که مسلط بر اوضاع هستند. به همین دلیل هم الان چهل هزار نیرو آوردند از همه جا به تهران که تهران رو ساکت کنند به دنیا بگند که بفرمایید مملکت آرومه و ما مسلط هستیم و سوار خر قدرت شدیم. به همین دلیل شهرستان‌ها حضورشون در میدون برای تهران برای پیشبرد اهداف مردم حیاتیه؛ عقبه مهمی‌است که فشار رو از روی بچه‌های تهران برمی‌داره، اونها رو آزاد می‌کنه. به هرحال اولین آکسیون به شرط اینکه رویش برنامه‌ریزی بکنید، راه فرار رو قبلاً شناسایی بکنند بچه‌ها و کارهایی که می‌خواهند بکنند. ] مهم [حضور در صحنه خیابون‌هاست، نشون دادن اینکه حاضر نیستند به خانه برگردند و ساکت و صامت بشینند. در نقاط مختلف همزمان چندجا برگزار کردن که امکان سرکوب رو کم بکنه آکسیونی است که شاید هیچ جایگزینی به لحاظ تأثیر نداره.
آکسیون دوم که خیلی ساده‌ست و همه کس می‌تونه بکنه یه دونه اسپری رنگ سبز که رنگ جنبشه: دست هر بچه‌ای ]هم می‌تونه باشه[ شب توی خیابون که کمتر دیده بشه روی هر دیواری یه شعار مبارزه ‌است. تقریبا الان اجماع شده داره طرحش هم کشیده می‌شه که علامت این جنبش هم V علامت پیروزی، دو انگشت باشه که کشیدنش روی دیوار هم ساده است مثل یک هفت. بنابراین هرکجایی که شما رد بشین یک هفت سبز روی دیوار بکشید روی هر اماکنی روی هر عکسی از مقامات کشور: رهبری، آقای احمدی‌نژاد، نمی‌دونم اینها، یه فیکساتور سبز به شکل V شما بکشید؛ این یعنی اینکه حضور دارید و هستید و یک جمعیت بزرگی رو باید کودتاچیان بسیج کنند بروند هی این رنگارو پاک کنند. چسبوندن یک لیبل سبز یعنی اینکه من حضور دارم. ریختن یک دسته کاغذ سبز از بالای ساختمون یعنی اینکه ما هستیم. شبیه اینکارو بچه‌های دانشجوهای .... در صربستان می‌کردند. اطلاعیه‌ها یا کاغذها یا علامتشون رو از بالای ساختمونها می‌ریختند همه مردم هم وقتی می دیدند این کاغذها چرخ می‌خوره رو هوا میاد هورا می‌کشیدند می‌دونستند که حضور داره این جنبش در همه‌جا. بنابراین آکسیون دوم که خیلی کم خطره و خیلی هم راحته حضور سبز در همه‌جاست با یک لیبل یک کاغذ یا یک فیکساتور که از همه بهتره برای اینکه پاک کردن رو می‌گذاره روی دست کودتاچی‌ها و قواشون رو وادار می‌کنه که دائماً بروند دنبال اینکار.
آکسیون سوم به قول دوست ما آکسیون‌هایی ]است[ که به مسخره بگیره کودتاچی‌ها رو ریشخندشون بکنه - حالا به شوخی آقای مخملباف یک اسمی هم روش گذاشت می‌بخشید اینرو به کار می‌برم می‌گفت ولی آکسیون‌های بیلاخ. یعنی یه بیلاخ نشودن دادن به کودتاچی‌ها که ما سرجامون نمی‌شینیم و شوخی‌هایی که با اونها بکنه و سکه یه پولشون بکنه. خیلی ساده اگر چندتا بادکنک توش گاز سبکی پر بکنید که - به شرط اینکه گاز اذیت نکنه شما رو موقعی که پرش می‌کنید - که روی آسمون وایسته و یه خورده نخ بلند روی اون بادکنک‌های سبز ترجیحاً، کاریکاتور بکشید، شعار بنویسید و ببندینش یک جوونی به یه جای یه خورده بلندتری که رو آسمون وایسته و مردم که از خونه میان بیرون ببینند این بادکنک‌ها رو روی هوا به خصوص موقعی که همه جمع می‌شوند نگاه می‌کنند می‌فهمند جنبش زنده‌است می‌خندند به شعارهایی که روش نوشته شده یا کاریکاتوری که کشیده شده و به خصوص خنده‌دارتر وقتی می‌شه که چند نفر ناچار می‌شند قلاب بگیرند بروند و اونرو بیارنش پایین و باز در تجربه کشورهای دیگه دیده شده که خود این باعث می‌شه مردم جمع می‌شوند هو می‌کنند و این شوخی‌ها در واقع آکسیون‌هایی است که شبیه اینها به عنوان مثال ده‌ها مورد دیگه هم می‌شود که خودتون ابتکار بزنید شاید صدها مورد دیگه ولی آکسیون‌هایی است که با ذوقی که به خصوص ایرانی‌ها دارند به طرف مقابل دستش می‌اندازه و می‌گه که این هارت و پورت و اینها نه فقط مارو نمی‌ترسونه بلکه باهات شوخی می‌کنیم و دستت هم می‌ندازیم.
یک نکته‌ای رو هم همینجا بگم که ما یک صف واحد بزرگی هستیم پشت یک خواست روشن. ممکنه گرایش‌های مختلف باشه. بعضی‌ها الان پیشنهاد می‌کنند عکس آقای خمینی رو با اون جمله ایشون که میزان رأی ملت است دستشون بگیرند برند مثلاً سر مقبره آقای خمینی یا جلوی پاره‌ای مراجع رسمی کشور ممکنه یه کسایی باشند به آقای خمینی انتقاد دارند، اعتقاد نداشته باشند هیچ مهم نیست یه گروه‌هایی دارند حتما بقیه که هیچ اعتقادی ندارند باید اونها رو کمک بکنند اتفاقاً برای اینکه این دسته از به اصطلاح متحدین ما مجموعه ملت اینها خیلی بهترند برای اینکه ریزش رو در صفوف کودتاچی‌ها افزایش می‌دهند، اجازه نمی‌دهند که اونها بروند پشت آقای خمینی و انقلاب اسلامی قایم بشوند و کودتاشون رو انجام بدهند. من اصرارم و خواهشم این است که هر گرایشی هر عقیده‌ای اگر این یه اصل رو قبول داشته باشه که کودتاچی‌ها باید بیایند پایین و موسوی باید بره روی صندلی رئیس جمهوری بشینه این رو قبول داشته باشه، با هر آکسیونی دلش می‌خواد بیاد توی میدون مهم نیست؛ باید کمک کرد اتفاقاً گاهی این قبیل آکسیون‌ها موفق‌تره.
من از این دست فعالیت‌ها انواع و اقسامش رو در کشورهای دیگه می‌تونم براتون مثال بزنم که باز حالا وقتمون داره تموم می‌شه و با اجازتون جلسه بعد رو کلاً اختصاص می‌دهم به اینکه ما سپاه رو هدف اصلی‌مون باید قرار بدهیم برای اینکه او رو تحت فشار بگذاریم و بچه‌های خوب سپاه و بسیج رو وادار کنیم بپیوندند به صفوف ملت. یک سری طرح‌هایی هم اونجا پیشنهاد هست که در جلسه بعدی خدمتتون عرض می‌کنم. باز دوباره به انتها رسیدیم. خدا حافظتون تا فردا.