برای دریافت فایل های صوتی کم حجم و مطالب دیگر این سایت با ایمیل، در گروه گوگل محسن سازگارا مشترک شوید.
برای دریافت اطلاعات بیشتر در باره اشتراک و پیوستن به گروه گوگل [ اينجا ] را کلیک کنید
قسمت اول
سلام
دوشنبه ۸ تیرماه ۱۳۸۸، ۲۹ ژوئن ۲۰۰۹ میلادیه و ساعت یازده و نیم صبح دوشنبهست. دیشب یک اشکال فنی پیش اومد، عذرخواهی میکنم از اینکه این نوار با تأخیر ده-دوازده ساعته داره دوباره ضبط میشه و بیاد به دست شما برسه.
اما قبل از اینکه وارد اون بحث سپاه بشیم، من یک سؤالی رو جواب بدم؛ درواقع سه تا سؤال رو که فکر میکنم مهمه. برای اینکه از بین شاید صدها سؤالی که رسیده، سعی میکنیم اونهایی رو که بیشتر به درد میخوره و عمومیت داره و یا مسألهٔ مبرم و روز هستش، اینجا بیاییم و خدمتتون مطرح کنیم. پیشنهاداتی رو هم که میرسه، با تیمی که تشکیل دادیم بحث و صحبت میکنیم؛ سعی میکنیم پیشنهادات رو پخته بکنیم و اگر عملی باشه اونها رو با شما درمیون بگذاریم. چون ما اینجا کاری نداریم جز اینکه اگر سؤالی دارید، به پیدا کردن جوابش کمک بکنیم و اگر پیشنهادی هم دارید به پختهتر شدنش و برگردوندنش به خود شما کمک بکنیم.
این سؤالات از این قراره، اول اینکه کسایی که دستگیر یا کشته شدند، در فعالیتهایی که خانوادههاشون دارند میکنند، چگونه میشه ازشون حمایت کرد. الان بهخصوص با منصوب کردن یک کمیسیون سه نفره، کمی نگرانی همه بالا رفته. بهخصوص آدمهایی مثل آقای پورمحمدی که در این کمیتهٔ سه نفره هستند (از عوامل کشتار سال ۶۷)، جا داره که همهرو نگران کنه . به همین دلیل فعالیت خانوادههای این زندانیها، مادران، خواهران، فرزندان و فامیل و دوست اونها الان نقش ویژهای داره و جبههٔ جدیدی رو باز میکنه. همونطوریکه میدونید، خانوادههای زندانیها و خانوادههای شهدای این حرکت با دردست داشتن عکسهای اونها، با درخواست اطلاع از حال و روزشون، جلوی جاهای مختلف، بازداشتگاهها، وزارت کشور، دادستانی انقلاب و جلوی مجلس تظاهرات میکنند و خواهان رسیدگی میشند. حتماً حتماً حتماً دیگران هم باید به اونها کمک بکنند، بپیوندند بهشون، جمعیتشون رو زیاد کنند و حتماً هم باید از این فعالیتهاشون عکس و فیلم بگیرند که بشه در دنیا منعکس کرد و بازتاب داشته باشه و حکومت رو، کودتاچیها رو بگذارن جلو که به افکار عمومی، از جا و مکان زندانیها، رسیدگیشون و وضعشون جواب بدند و آزادی فوری اونها رو خواهان بشند.
بنابراین این یک فعالیت جدی و مهمیست که باید دیگران هم دوش به دوش خانوادههای این شهدا و زندانیها کمک بکنند و این جبههٔ جدید رو باز کنند و تبلیغاتش رو هم ما بتونیم به دنیا ارائه بکنیم و از محافل بینالمللی و سازمانهای حقوق بشری هم پیگیری بشه و فشار بیاد؛ بهخصوص که با انتصاب این کمیتهٔ سه نفره، لحظات حساسی پیش اومده و متأسفانه خطر سرکوبی و کشتار افزایش پیدا کرده.
سؤال دوم اینست که پرسیدند خیلی جاها برای ایجات رعب و وحشت، بهخصوص در تهران، همه جا جلوی ماشینها رو میگیرند، بازجویی میکنند، زد و خورد میکنند، با یکدونه علامت سادهٔ سبز یا عکس مهندس موسوی درگیری درست میکنند و در راستای همین کارها، گاهی برای اینکه مردم رو از «اللهواکبر» گفتن بترسونند، درب بعضی خونهها علامت قرمز میزنند. من بابت کل این فعالیت وحشت آفرین قبلاً هم عرض کردم؛ در واقع مسابقهٔ بین ملت و کودتاچیها، مسابقهٔ بین امید و ناامیدی، مسابقهٔ بین یأس و ترس و حرکت و شوره و یکی از راههای مقابلهٔ خوب، در سطح کلان، اعتصابه که بهش میپردازیم.
ولی در شرایط عادی بابت این علامت قرمز کار خیلی خوب این است که در هر محله، اگر جلوی خونهٔ خاصی علامت قرمز بود، جوانها باید کمک بکنند جلوی همهٔ خونهها اون علامت قرمز رو بگذارند. بغلش هم برای شوخی و کنف کردنِ اونهایی که قرمز میگذارن هم که شده، بغل همهٔ علامت قرمزها، یک V سبزهم بگذارن. اینطوری وقتی جلوی همهٔ خونهها علامت قرمز بگذارند، این رعب و وحشت آفرینی اونها بلااثر میشه و دیگه کاربرد نداره.
ضمن اینکه هرچقدر فشار توی خیابون زیاد میشه و سایهٔ ترس و وحشت رو بخوان گستردهتر بکنن باید که «اللهواکبر» شب روی پشت بوم و «یا حسین میرحسین» و شعارهای دیگه ای که همراه با اون میدن رو باید بیشتر تقویت کرد. بعضی دوستان ما که در محلههای شهر میچرخند، میگن که در پارهای محلهها، بخصوص در سمتهای جنوب و جنوب غربی تهران صدای «اللهواکبر» ضعیفه. من خواهشم اینست، به اونها هم برسونید که نیم ساعت «اللهواکبر» گفتن روی پشت بوم، نه فقط به پیشبرد کل جنبش کمک میکنه، بلکه کمک میکنه به اینکه هموطنانشون کمتر کشته بشند و کمتر زیر فشار قرار بگیرند.
سؤال بعدی این است که زیر فشار این خفقان، جوانها چطور تظاهرات بکنند (چون مؤثرترین آکسیون فرسایش دهندهٔ کودتاچیها، تظاهرات توی خیابون به شکل پراکندهست به همراه کارهای دیگه). از اونطرف هم تأکید این بندهٔ حقیر این است که به هیچ وجه نباید جون بچهها به خطر بیفته. درواقع تمام هنر باید این باشه که با حداکثر احتیاط این کار انجام بشه. حالا چطوری میشه این رو انجام داد؟ پاسخ ایناست که از تجربهٔ کشورهای دیگه درس بگیریم.
درآرژانتین وقتی در ۱۹۷۶ کودتای نظامی شد و بسیار کودتای خشنی بود، دانشجوها اومدند نوعی تظاهرات به وجود آوردند که بهش میگن بلیتز دمانستریشن (Blitz Demonstration). بلیتز یعنی برقآسا، فوری. در شطرنج هم بازیهایی که طرفین سه تا پنج دقیقه بیشتر وقت ندارند، بهش بازیهای بلیتز میگن. این تظاهرات برقآسا یا بلیتز به این نحو هست: (اون موقع اگر دانشجوها رو حکومت کودتای ژنرالها برای تظاهرات میگرفت، تیربارون میکردند) کاری که دانشجوها کردند، این بود که دستههای چهل-پنجاه نفری میشدند (شاید اون موقع بیشتر از دوهزارتا نبودند و مدتی که این تظاهرات رو ادامه دادند مردم بهشون پیوستند که اون تظاهرات بزرگ غذا و خوراک در سراسر آرژانتین شد که ژنرالها رو کشید پایین) ولی در اون مرحلهای که میخواستند حضور خودشون رو اعلام بکنند، در دستههای چهل پنجاه نفری، تظاهرات واقعاً پنج دقیقه طول میکشید. بخصوص در جاهای عمومی که حمل و نقل هستش، مثل ایستگاههای مترو، مثل ایستگاههای اتوبوس، مثل دهنهٔ بازار، مثل شهرداریها، اداراتی که مردم هستند و جمعیت رفت و آمد داره. بهترینجا جای عمومیه. (درمورد مترو، حکومت آرژانتینیها یکدورهای ناچار شده بود حتی مترو رو تعطیل بکنه و خودش اینطوری کار رو مختل میکرد) ولی باید ظرف پنج دقیقه بچهها جمع بشند. حتماً حتماً از شعارهاشون و فعالیتشون عکس و فیلم بگیرند و اونرو منعکس بکنند، بفرستند برای اینکه متقابلاً برگرده به مردم و روحیه خلق بکنه، شعارهای محوریشون رو همونجا ظرف پنج دقیقه بگن، مثل «نترسین نترسین ما همه با هم هستیم» یا «رأی مارو پس بدین» یا «دولت جنایت میکند، رهبر حمایت میکند» یا «یا حسین میرحسین» یا «مرگ بر دیکتاتور». به نظر من این چهار-پنج تا شعار، شاید از بین همهٔ شعارهایی که تکرار شده، مناسبتر باشه ولی هر شعاری رو که خودشون انتخاب میکنند، ظرف پنج دقیقه باید این شعار رو بدند و متفرق شند. باید در جاهای مختلف باشه؛ یعنی در یک روز میشه در صد نقطهٔ تهران، همینطور هم در شهرستانها، تظاهرات برقآسا گذاشت و به این ترتیب نیروهای کودتاچی رو هم دچار سردرگمی و فرسایش و جابجا شدن میکنند و بعد هم با قراری که گذاشتند متفرق بشند.
الان بچههای مختلف به من خبر دادند که کمیتههای شعار نویسی درست کردند و شعار مینویسند. همینطور هم باید کمیتههای تظاهرات برقآسا باشه که اینکار رو بکنند. کاری هم که مردم در پشتیبانی از جوانهاشون میتونند بکنند، این است که به محض اینکه جوانها این تظاهرات پنج دقیقهایشون رو برگزار کردند، با هورا کشیدن یا دست زدن (هرکدوم که کمتر خطر داره یا هردو)، اون جوانها رو دلگرم کنند و به محض این هم که سر و کلهٔ مأمورها پیدا شد که دنبالشون بکنند و تعقیبشون بکنند، با یک هوی ساده، زیر لبی حتی با دهنهای بسته، با یک هومی کشیدن، نارضایتی خودشون رو باید ابراز بکنند و درواقع اعصاب اونها رو خورد بکنند و فرسایششون بدند.
به نظرم گفتن این سؤالات واجب بود. بخش بعدی رو میپردازم به سپاه که در برنامهٔ بعدی انشاءالله به اون میپردازیم. بخصوص مسألهٔ لباسشخصیها.
عرضم تمومه تا برنامهٔ دیگه خداحافظ.
قسمت دوم
سلام
همون دوشنبه ۸ تیر ۱۳۸۸، ایندفعه ساعت یک بعدازظهر به وقت اینجاست. باید دربارهٔ سپاه بحث بکنیم.
اصل در مبارزات بیخشونت، این است که نقطهٔ کانونی قوت کودتاچیها (که بدون شک در ایران رهبریه، آقای خامنهایه) او رو باید لایههای قدرت دورش رو مثل برگهای پیاز ازش باز کرد. اصلا هنر نیست که شما شعاری بِدی، حرکتی بکنی که همه رو هل بدی که برن پشت سر او بایستند. برعکس، باید کاری کرد که همه از دور او کنار برند و خودش، علی بمونه و حوضش؛ خودش بمونه با چهارتا پسرش و کُر اصلی که باهاش هستند یا آلتفعلش هستند؛ مثلا مثل آقای احمدینژاد. بنابراین اگر هرکسی با هر پیشینهای، به ملت بپیونده، (بدون اینکه حالا وقت این باشه که بگیم در گذشته این کار رو کردی، اون کار رو کردی) باید از اون کار خاصش که پیوستن به ملته، استقبال کرد. یا اگر هر کسی بیاد و آکسیونی رو بگذاره، کاری رو بکنه که اون باصطلاح برگهای پیاز رو از دور آقای خامنهای باز بکنه، باید اون آکسیون رو تقویت کرد؛ مثل همینی که بعضیها به حرف آقای خمینی اتکا کردند که «میزان رأی ملت است» و در جبههٔ کودتاچیها اونهایی رو که به هر حال به آقای خمینی اعتقاد دارند، این کار متزلزلشون میکنه. بنابراین، این اصل کلی رو در نظر داشته باشید. حالا بر اساس این اصل باید بیاییم ببینیم که اصلیترین متّکای آقای خامنهای کجاست؟
اصلیترین متّکای آقای خامنهای سپاهه. اما سپاه اصلاً اینطور نیست که یک واحد، یکپارچه باشه. اصلاً اینطور نیست که سپاه یکدست باشه و فکر کنید همشون آدمهای سرکوبگر و خداینکرده جنایتکاریند و به طریق اولیٰ بسیج سازمان غیرمنضبطیست که خیلی کسها تونستند برن توش و از جنس مردمند. سپاه هم همینطور، ارتش هم همینطور. همونطور «ارتش پناه ملت» که گفته میشد؛ هنوز هم ملت همین چشمداشت رو از ارتش داره؛ که اگر کار سختتر بشه، پناه ملت باشه و ملت رو کمک کنه. سپاه هم پشت و پناه ملته، سپاه هم از جنس مردمه. بین سپاه خیلی بچهها قهرمانهای جنگ ما با عراق هستند؛ خیلی مجروحین و معلولین جنگ هستند؛ اصلاً خیلیهاشون آدمهایی هستند که به آقای موسوی رأی دادند و اون رو تأیید کردند و همینطور بین بسیجیها.
بنابراین، این دستورالعملهایی که من گاهی توی اینترنت میبینم، پارهای گروههای غیر مسئول این روزها دارند میگن: «اینجوری آدم بکشید اینجوری حمله کنید اینجوری ترور کنید»، مطلقاً مطلقاً درست نیست و ایبسا، ایبسا توطئهٔ خود حکومت باشه؛ برای اینکه وقتی که دست به این کارها زده بشه، بخصوص کارهای تروریستی، هم مظلومیت و معصومیت جنبش ما رو در دنیا خدشهدار میکنه و دنیا رو از این دفاعی که از مظلومیت ملت ایران داره دچار تردید میکنه و هم اینکه بهانه میده دست سرکوبگرها که سرکوب بکنند و هم اینکه اونها رو متحد میکنه. بخصوص خط و نشون کشیدنهایی که ممکنه یه سپاهی احساس کنه که اگه به ملت بپیونده، تحویلش نمیگیرند و ایبسا جون خودش و زن و بچش به خطر بیفته.
بنابراین براساس این مقدمات، من این نکتهٔ اول رو که قبلاً گفتم باز بگم . هر سپاهی که عضو سپاه و یا حتی بسیج که در همسایگیتون هست، در دوستیتون هست، در مسجد محل، در مدرسه هست، در هرجا هستش باهاش صحبت کنید، باهاش بحث کنید و اگر نظرش با شما موافقه، ازش بخواهید که «برو به بقیه بگو، برو بگو که چرا ما رو میکشند؟ چرا شب حمله میکنند به خونهٔ ما، چرا تهدید میکنند، چرا توی خیابون ماشین رو نگهمیدارن و یه علامت سبز یه عکس مهندس موسوی باشه به ماشین آسیب می زنن یا دستگیر میکنن و ...». اگر هم سفت وایستاده و میگه من پشت آقای خامنهایام، باهاش بحث و صحبت بکنید و اگر احساس کردید که حالت تهدید کننده داره و خیلی سفت و سخت میخواد این کار رو بکنه، اونوقت شروع کنید به اینکه با فامیلاش، با خانوادهش، با محل، با دوست و آشناش صحبت و افشاش کنید و معصومانه بهش بگید که «چرا ما رو میکشی؟» درب خونش برچسب بزنید، به دیوارش بنویسید که «چرا مردم رو میکشی (الان تعداد زندانیها دوهزار نفرند) چرا دوهزار نفر توی زندانند؟ مگه چیکار کردند؟ اینایی که توی خیابون کشته شدند چیکار کردند؟». عکس شهدا رو درب منزلشون بچسبونید. بنابراین مطلقاً با سپاه شعار «برادر سپاهی تو همراه مایی» رو زمین نگذارید و اون رو بچسبید و با آدم هاشون بحث کنید و صحبت کنید؛ اونهایی که با شما موافقند بفرستید برن سراغ اونهای دیگه و اونهایی که مخالفند، شروع کنید از طریق خانواده دوست و محل و منطقه بهشون فشار آوردن.
آن کس که رسماً در کسوت بسیج و آن کس که در کسوت سپاهه ما دائماً در حال جذبشون هستیم و فرستادن اینکه برن سراغ بالاتریها تا شخص آقای خامنهای که «چرا مردم رو میکشند؟». اما یک بحث دیگهای میمونه که اون لباسشخصیهاست . همین امروز هم دیدم، فرماندهٔ بسیج آقای طائب گفته که «نه اصلاً اینهایی که میریزن خونهٔ مردم و مردم رو میترسونن بسیجی نیستند و لباس بسیج تنشون کردند» یا «اینهایی که توی خیابون مردم رو کشتند دیگرانند، ما هیچکاری نکردیم اینها بسیج نیستند، بسیج اصلاً اسلحه نداره و اینها آشوبگرند». یعنی اینکه خود حکومت هم لباسشخصیها رو که مردم رو میزنند و میکشند، از خودش نمیدونه؛ اعلام میکنه که اینها از من نیستند، مسئولیتشون رو نمیپذیره. اینها آدمهایی هستند که مسئولیتشون رو هیچ کس نمیپذیره.
این رو بگم که مهمترین فعالیت این است که شما این آدمکشها رو شناسایی کنید، ازشون عکس بگیرید و عکسهاشون رو منتشر کنید. یکیشون بود که مثلاً بارها من توی اینترنت دیدم، عکسش اومده شناسایی شده، مدیرعامل یک کارخونهست؛ (فکر میکنم «دنیای فلز») و اونجا داره زندگیش رو میکنه. باید عکسش تکثیر بشه، بین کارگرهای کارخونه توزیع شه، اطراف کارخونه نصب شه، خونهش شناسایی بشه، توی محل نصب شه. چون خود فرماندهٔ بسیج میگه اینها از ما نیستند، در درجهٔ اول باید با تمام قوا این آدمها شناسایی بشند، لباسشخصیهایی که مردم رو میکشند و کسایی که میریزند توی خونهها. اگر زورتون نمیرسه با اینها در خونه درگیری بکنید، اگر میتونید عکس بگیرید، فیلم بگیرید و اگر نمیشه قیافشون رو به خاطر بسپرید؛ شروع کنید به پیدا کردنشون. حکومت میگه اینها از من نیستند و در این مرحله که قرارداریم، اینها آدمهاییند که باید در درجهٔ اول، با تمام قوا، هرچه بیشتر شناخته بشند، عکساشون توزیع بشه، تکثیر بشه، در محلشون، در منطقهشون، در مدرسهٔ فرزندانشون، به خانوادشون، به فامیلشون و بیاد روی اینترنت؛ بفرستید به دنیا تا مردم مطلع بشند، تا زندگی بهشون تنگ و تاریک بشه.
من از همین جا هم بهشون اخطار میکنم که اگر بخوان مردم رو بکشند، اگر بخوان ادامه بدند؛ یادتون باشه فتوای آقای خمینی رو در زمان انقلاب؛ آقای خمینی هیچوقت زیر بار این نرفت که فتوایی بده که کار تروریستی بشه و جایزه کسی کسی رو بکشه. اما تنها موردی که آقای خمینی شخصاً بدون اینکه کسی بهش بگه، فتوای شرعی داد درمورد چماقدارها بودند؛ که ایشون نوشت اینها محاربند و خونشون هم هدر است، خونشون مباهه. خیلیها این رو از من پرسیدند. من تا الان هر کی اینو از من پرسیده و این فتوا رو برای من فرستاده، گفتم که نه، ما مبارزمون مبارزهٔ بیخشونته؛ به اینها فقط تذکر میدیم، افشاشون میکنیم، ایزولهشون میکنیم برن کنار. اما این رو به اون چماقدارها که ارگان سرکوب سپاه هستند میگم، ارگان سرکوبی که مستقیماً زیر نظر آقای خامنهای و بیت رهبری تعلیم دیدند و با یک بخش خاصی در اطلاعات سپاه همکاری میکنند، به اسم لباسشخصی و مردم رو میزنند و میکشند. به اونها هم اخطار میکنم که این مرحله مرحلهایست که دارن افشا میشند و مطرح میشند. ولی صبر مردم هم یک اندازهای داره، اگر از این مرحله بره جلوتر، این روششون رو ادامه بدند، حمله کردن به خونههای مردم رو، اونوقت ممکن است که خیلیها برند و فتوای آقای خمینی رو استفاده کنند. و الان باید دست از این کاراشون بردارند و این مرحلهایست که فعالین جنبش فقط دارند افشاششون میکنند.
عرضم تمومه تا نوبت بعدی خداحافظ شما.
قسمت سوم
سلام
روز دوشنبه ۸ تیرماه، ساعت پنج و نیم بعدازظهر هست.
این بار یک دوست آمریکایی، اندی که خیلی خیلی محبت کرده، یک استودیوی کوچیکی داره و وسایل کمی داره، اومده به کمک ما و به سبک حرفهای داریم این فیلم رو ضبط میکنیم. اولین تجربهست که به استودیوی کوچیک این دوستمون اومدیم و قول داده که مجانی کمکمون بکنه که ما برای این فیلمهایی که میگیریم، دیگه از گوشهٔ آشپزخونه بیاییم بیرون و حرفهای برای شما بفرستیم. این رو فقط باید از این جهت بگم که الان ملت ایران در دنیا فوقالعاده محترمه و هرکسی که آزادیخواهه، دلش برای حقوق مردم میسوزه، سعی میکنه که یک جوری کمک بکنه. باور کنید توی خیابون، توی کوچه، توی بازار وقتی که میشنوند آدم ایرانیه، خیلیها به قول خودشون انگشتشون رو صلیب (Cross) میکنند به نشونهٔ اینکه دعا میکنند برای مردم ایران؛ همیشه هم ما میگیم که احتیاج به دعا و پشتیبانی داریم. از جمله همین دوست ما که محبت کرده و این امکان مختصری رو که داشته در اختیار ما گذاشته که اقلاً کیفیت فیلم و صدای ما بهتر بشه و شاید بهتر به گوش شما برسه.
اما از این مقدمه رد بشیم موضوعی که اهمیت داره این است که با اعلام نظر شورای نگهبان که در واقع راه شکایت قانونی رو بست و نخواست که آقای خامنهای و شورای نگهبانِ زیر انگشت ایشون، صدای مردم رو بشنوند، در واقع خواستند که بگن که «همینه که هست» و به زعم خودشون صداها رو خفه کردند؛ فکر میکنند که آرامش گورستانی رو برقرار کردند؛ بنابراین میتوانند که حالا قلدری بکنند و تصمیم آقای جنتی که اعلام کرد «نخیر همون بیست و چهار میلیون و پونصد هزار رأی درسته» و آنچه هم که جلوی دوربینهای تلویزیون شمردند؛ از اون کارهای مسخرهای که هیچ کس نه اعتمادی به اون صندوق داره، نه به اون رأی هایی که فیلم هاش هم روی یوتیوب و اینترنت اومده که یک کسایی نشتند دارند رأی مینویسند و به قول آقای مهندس موسوی این قبیل شعبدهبازیها هیچکدوم ارزشی نداره. ولی به هر حال نکتهش این است که راه رو بستند به لحاظ شکایت و مسیر قانونی؛ حاضر نشدند که حرف حق مردم رو بشنوند.
اما خطری که الان همه رو نگران میکنه این است که در چند روز آینده، با این فُرم حکومت نظامی که درواقع برقرار کردند، بدون اینکه اسمش رو بیارند خودش رو آوردند و حکومت نظامی در شهرها به خصوص در تهران برقرار شده، این است که اگر مردم رو ساکت داشته باشند و خیالشون راحت باشه که اعتراضی از جانب مردم نیست، این خطر هست که زندانیهای مارو قتلعام بکنند و بکشند یا خیلی کسای دیگر رو سرکوب کنند. البته همهٔ کودتاها یک دوره فکر کردند که خشونت رو تجربه بکنند و معمولاً هم بعدش شکست خوردند. بنابراین بسیار واجبه برای حفظ جون زندانیهایی که در زندان داریم، برای حفظ جون تکتک بچههایی که الان توی خیابون شعار مینویسند یا تظاهرات برقآسا میکنند یا سر پشتبومها «اللهواکبر» میگن، برای حفظ خواست بهحق ملت که خیلی ساده و معصومانه میگه که «رأی من رو بهم پس بده، چیزی بیشتر از این نمیخوام، یک انتخابات عادلانه، تجدید انتخابات زیر نظر سازمانهای بیطرف که بدونیم سالمه و رأی مردم واقعاً حساب میشه»؛ برای حفظ این خواسته به اضافهٔ جون بچهها، بسیار بسیار حیاتیه که همهٔ ملت بپیوندند به دعوتی که داره شکل میگیره.
خوشبختانه اخباری که ما از ایران میشنویم و بحثهایی که شده، این است که هفتهٔ آینده روز دوشنبه تولد حضرت علیهست (سیزدهم رجب) و کشور تعطیله و سه روز دوشنبه، سهشنبه، چهارشنبه یعنی پونزدهم، شونزدهم و هفدهم تیرماه به لحاظ مذهبی مستحب هست که اعتکاف بکنند. اعتکاف یعنی اینکه هیچکس کار نمیکنه، مسجد یا جای دیگهای میره، اگر دوست داره قرآن میخونه، مستحبه روزه بگیرند، نماز بخونند و عبادت بکنند یا تفکر بکنند. بنابراین این سه روز هفتهٔ آینده، بحث شده، خبرهای خوبی رسیده که بسیار هم به نظر من کار مثبتیست که ما هم به این دعوت لبیک بگیم و این سه روز رو اعتصاب و اعتکاف بکنیم.
یعنی همه کس میتواند بپیونده به این حرکت؛ در هر شغل و موقعیتی که هست اعلام بکنه که (دوشنبه که تعطیله) سهشنبه و چهارشنبه سرکار نمیره. هیچکس هم نمیتونه اذیتتون بکنه برای اینکه به راحتی میتونید بگید که میخواهید اعتکاف بکنید. بنابراین سه روز هفتهٔ بعد، دوشنبه سهشنبه، چهارشنبه، پونزده، شونزده و هفده تیرماه (پنجشنبهش هم که هجده تیره سالگرد بچههای دانشگاه) این سه روز رو خواهش من این است که هرکسی که صدای من رو میشنوه، به دیگران هم بگه از حالا همه تدارک بکنند؛ به عنوان اینکه اگه لازمه از محل کارشون مرخصی بگیرند و یا هرچیز دیگهای که لازمه، مغازشونرو ببندند، کارشون رو تعطیل بکنند و بگن که اعتکاف میخواهیم بکنیم؛ برای اینکه کودتاچیها اذیتشون نکنن. هرکس هم خواست اذیت بکنه، سرکوب بکنه، بگن «ما میخواهیم اعتکاف بکنیم».
البته قطعاً اونهایی که اهل عبادت و برگزاری این کار مستحب و دینی اعتکاف هستند، چهبهتر، میتونن به مساجد برن، میتونن اعتکاف بکنند. اتفاقاً جای خوبیست که ممکنه بعضی از افراد ناآگاهی که آب به آسیاب کودتاچیها میریزند رو ببینند و بلکه اونها رو هم دعوت کنند. ولی دیگران هم مهم نیست، توی خونشون بمونند، مسافرات برن، هرجا برن مهم این است که به سر کارشون نرن و هر کس خواست اذیتشون کنه بگن اعتکاف کردیم. ولی هممون هم میدونیم که اعتکافِ توأم با اعتصابه یا برعکس، اعتصابِ توأم با اعتکافه.
من از همهٔ بچههایی هم که کمیتههای شعار نویسی تشکیل دادند خواهش میکنم که اگر خطری نداره، با رسانهٔ دیوار نویسی هم مردم رو مطلع کنند که «دوشنبهٔ آینده به مدت سه روز، اعتصاب = اعتکاف» یا « اعتکاف = اعتصاب»؛ این رو به گوش مردم برسونند.
همینطور سر پشتبومها و این اتحاد «اللهواکبر» ساعت ده شب، چرا که بسیار بسیار اهمیت داره که ما بتونیم در مقابل دولت کودتا نشون بدیم که این توانایی و قدرت رو داریم. اگر این آکسیون موفق از آب دربیاد و همهٔ ملت به اون بپیوندند، اونوقت مطمئن باشید که هم در کشتن بچهها توی زندان توقف خواهند کرد و هم میفهمند که قدرت ملت کجاست و اگر به رأی ملت تسلیم نشند، قدم بعدی این میشود که اعتصاب رو گستردهتر و طولانیمدتتر کرد. بعد از این سه روز، رهبران جنبش این اخطار رو به حکومت میدهند که اگر عقب ننشینی و به خواست ملت تسلیم نشی، اعتصاب رو طولانیتر اعلام خواهد کرد.
من عرضم رو همین جا تمام میکنم و آرزو میکنم که همهٔ شما، همهٔ ما به این سه روز اعتکاف-اعتصاب یا اعتصاب-اعتکاف بپیوندیم. من در شبهای بعد در طول این یک هفتهای که وقت داریم، سعی میکنم بحثهای بیشتری رو هم راجعبه کمیتههای اعتصاب، نحوهٔ مرخصی گرفتن و … که حداقل خسارت رو بخوریم، عرضه بکنم. اصل بر این است که روشهایی رو بریم که خون از دماغ کسی نیاد و خداینکرده جون کسی به خطر نیفته؛ اعتصاب از بهترین اونهاست که در شبهای بعد هم سعی میکنم بازهم راجع بهش صحبت بکنم.
عرضم تمامه، تا دیدار دیگه، خداحافظ شما.