August 16, 2009

متن پیاده شده روز یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۸

سلام
یکشنبه ۲۵ امرداد ۱۳۸۸ و ۱۶ آگوست ۲۰۰۹ میلادی
چندتا نکته:
نکتهٔ اول سؤال شده بود، چند تا سؤال بود که در این ایام تعطیلات تابستانی که مسفارت زیاده، به‌خصوص این هفته که هفتهٔ ماقبل ماه رمضان هستش، در جاده‌ها شعار دادن، بوق زدن، V نشونِ همدیگه دادن و امثال این کارها، چجور روش‌ها و کارهایی داره؟ چجور کارهایی می‌شه کرد؟ پاسخ عمومی اینه که هر آکسیونی که، هر حرکتی که مردم با همدیگه انجام بدند، با همدیگه نارضایتیشون رو از سرکوب‌گرها نشون بدند و با هم یک کاری رو انجام بدند، یک تأثیر دوگانه‌ای داره؛ از یک طرف روحیهٔ کودتاچی‌ها و سرکوب‌گرها رو تضعیف می‌کنه و از طرف دیگه باهم بودن و با هم یک کاری کردن، به مردم انرژی می‌ده و احساس می‌کنند که یک همبستگیِ عمومی هست. حالا در جاده می‌شه با بوق زدن یا V نشون دادن یا توقف در گردشگاه در هر کجایی، در شهر می‌شه به‌خصوص شب‌ها که خنک‌تر هم هست به شکل پراکنده در سطح شهر با حرکت ماشین، آهسته حرکت کردن، با بوق زدن، V نشون دادن انجام داد.

سطح کاری که ما می‌کنیم متناسب با مقدار خفقانی که هستش باید بتونیم هوشمندانه عمل کنیم؛ چون اصل بر این است که حداقل خسارت رو داشته باشیم. لذا یک شعار نویسی ساده، یک شعارنویسی علیه دیکتاتور، علیه رهبری، علیه فعالیت‌های سرکوب‌گرها، یا برعکس به نفع جنبش، به مقاومت ملی ما، به نفع علامت‌های جنبش، مسئولین جنبش، رهبران جنبش، اینها همون تأثیر دوگانه‌ای رو که عرض کردم داره: از یک طرف هرکسی از کودتاچی‌ها که به اینها نگاه می‌کنه، مثل خاری در چشمش فرو می‌ره و روحیه‌ش رو ضعیف می‌کنه و بهش نشون می‌ده مقاومت مردم ادامه داره و از طرف دیگه مردمی که نگاه می‌کنند هم روحیه می‌گیرند و می‌فهمند که ما همه با هم هستیم و همون «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم»؛ بنابراین به طور کلی نه فقط این کارها در جاده یا در هرجای دیگه کار خوبیست، بلکه شاید بشه گفت کاملاً هم واجبه از هر فرصتی استفاده بشه.

نکتهٔ دیگه این است که این عکس گرفتن از مزدورها و سرکوب‌کرها، قبلاً بارها بحث شده که این روشِ بسیار مؤثریست. شناختن سرکوب‌گرها از پایین‌ترین رده‌ها که همین آدم‌های لباس‌شخصی و لات و لوتیست که فحش می‌دند، حمله می‌کنند و به تجمعات مردم دست‌درازی می‌کنند، یا تهدید می‌کنند؛ وقتی تک تکشون عکس گرفته بشه، هویتشون افشا بشه، شناخته بشند، آدرسشون دربیاد، تلفنشون، فامیلشون، خانواده‌شون، دوستانشون، عکس شهدا نزدیک محل زندگیشون یا کارشون نصب بشه، این فشار باعث می‌شه که می‌فهمند به این سادگی نمی‌تونند که هر کاری رو بکنند و در مقابل یک ملت بایستند. این کار حتی تا سطح آقای طائب که فرماندهٔ بسیجه و شاید اصلی‌ترین عامل این کشتارها و آدم‌کشی‌هاست، تأثیر گذاشته؛ وقتی خانواده‌ش باهاش بد شدند و طاقت نمی‌آرند به اینکه پدری داشته باشند، همسری داشته باشند که قاتل باشه و دستش به خون جوانان این مملکت آغشته و آلوده باشه.
بنابراین مسئله این است که شما باید این عکس گرفتن رو در هر فرصتی که پیش می‌آد [انجام بدید]، اگر تهدید می‌کنند ما به دفتر فلان روزنامه حمله می‌کنیم؛ البته تجربه نشون می‌ده وقتی که یک خروشی ما می‌کنیم، می‌فهمند که عصر این لات‌بازی‌ها که پنجاه تا، صد تا آدم با موتور بیان، بخوان مردم رو تهدید کنند، گذشته؛ جا می‌زنند. ولی هر فرصتی شبیه این پیش بیاد، نباید غافل شد و باید استفاده کرد از اینکه عکسشون رو انداخت و افشاشون کرد که بدانند که ملت درواقع در صدد شناسایی اونهاست.
نکتهٔ سومی که می‌خواستم بگم در حول و حوش همین عکس، این است که حالا عکس از مزدورها روش مناسب و درستیست که ادامه باید پیدا کنه؛ ولی از آنچه هم که ما می‌کنیم، حتی یک شعارنویسی ساده، هرچقدر که بیشتر عکس و فیلم و صدا تهیه بشه و پخش بشه، این روحیه رو از یک جایی که، در یک پارکی که فرض کنید اتفاق افتاده یک تظاهراتی، می‌بره به همه منتقل می‌کنه و اون انرژی گرفتنِ ملت از همدیگه رو در سطح کلی گسترده می‌کنه. لذا واقعاً به عنوان یک وظیفهٔ مبارزاتی، از هر حرکت و مزدور، سرکوب‌گرها و بهتر از اون، مهم‌تر از اون، از هر حرکت و آکسیون مردم باید عکس گرفت، فیلم گرفت، منتشر کرد که این درواقع از عومل مهمیست که روحیهٔ مقاومت و مبارزه رو به ملت منتقل می‌کنه و انرژی‌ها رو مضاعف می‌کنه.
اما بحث دیگه‌ای که می‌خواستم بگم اون مسئله‌ای بود که آقای کروبی دعوت کردند که ایشون بره دفتر روزنامهٔ اعتماد ملی و از بچه‌های روزنامه تشکر بکنند؛ این کار بسیار خوبیست که هرکس که می‌تواند و امکانش رو داره بپیونده به ایشون، برن از بچه‌های دست به قلم که زیر این فشارها روزنامه درمی‌آرند، تشکر بکنند و باید نشون بدیم که هرکس برای که ملت قدمی برمی‌داره، قدردانش هست ملت؛ هر قهرمانی رو باید بغل کرد. همون‌طور که از اون طرف هرکس روبروی ملت وایمیسته، باید طرد بشه، از این طرف هم از هر قشر و گروه و دسته‌ای که برای ملت قدمی و برای مبارزهٔ سبز ملت داره قدمی برمی‌داره، باید پشتیبانی و قدردانی کرد و دلگرمی داد.
اما نکتهٔ اصلی که می‌خواستم بگم بحث این است که همونطور که کودتاچی‌ها فهمیدند در این دو ماه گذشته که این طور نیست که یک تشر بزنند، دویست نفر رو بکشند، دو هزار چهار هزارتا رو زندانی بکنند، بگند بشینید سر جاتون، گرد مرگ بپاشند، یک شبه ملت می‌نشینه سر جاش و به همین دلیل هم تغییر استراتژی دادند، شروع کردند به اینکه آروم آروم فرسایش بدند و خسته بکنند مردم رو و توی این مسیر یکی از روش‌های شناخته شدهٔ کودتاچی‌ها، ایجاد اختلافه، ایجاد تفرقه‌ست و حرف‌های ناجور زدنه، پشت سر رهبران جنبش حرف زدنه، «این که کاری نمی‌کنه! اون چرا اینجوری می‌کنه؟» آکسیون‌های اختلاف‌انگیز تزریق کردنه؛ لذا واقعاً باید هوشیار بود. این روش تقریباً یکی از کلاسیک‌های کودتاچی‌هاست: ایجاد یأس و دلسردی به تدریج و فرسایش دادن، به‌خصوص با ایجاد اختلاف؛ صراحتاً باید هوشیار باشیم. در این مرحلهٔ جنبش شعار محوری که حداکثر اتحاد رو بین ما ایجاد می‌کنه الان و حداکثر اختلاف رو در جبههٔ سرکوب‌گرها ایجاد می‌کنه، این است که رئیس‌جمهور قانونی و منتخب ملت آقای مهندس موسویه؛ باید بره روی صندلی ریاست جمهوری بنشینه و دولت کودتاچیِ اجنبی‌ساختهٔ مزدورِ خارجی باید سرنگون بشه، بیاد پایین و محاکمه بشه؛ از این شعار نباید تکون خورد. جای تغییر، رفتن گام به جلو موقعیست که ما این خواسته در دسترسمون قرار می‌گیره و داریم پیروز می‌شیم و این خواسته رو می‌گیریم؛ هر وقت که در مرحله‌ای بودیم که این خواسته رو داریم می‌گیریم، می‌تونیم ارتقای شعار بدیم، قدمی بریم جلو. ولی الان باید روی این وایستاد و حواسمون جمع باشه، هوشیار باشیم که یک وقت اختلافاتی ایجاد نشه.
من نکتهٔ آخری که می‌خوام بگم این است که در این مبارزه‌ای که همون‌طور که کودتاچی‌ها فهمیدند یک‌شبه پیروز نمی‌شند، ما هم باید هوشیار باشیم؛ بدونیم با چند تا تظاهرات، کودتاچی‌ها ممکنه پایین نیان و نمی‌آن؛ ما هم اونها رو داریم فرسایش می‌دیم، یک بخشی از کارمونه و توی این مسیر اونی برنده‌ست که ابتکارات بیشتری داره و می‌تواند که عمل کنه، دیگری عکس‌العمل بکنه؛ جنبشی که به دنیا اومده باید رشد و بالندگی پیدا کنه، جوان نیرومندی بشه تا زورش برسه؛ رشد کیفی، رشد تشکیلاتی، رشد جغرافیایی و رشد اقشار و گروه‌های جدید. راجع به این موضوع در روزهای بعد هم باز صحبت می‌کنیم.
تا فردا شاد و پیروز و سرفراز باشید؛ به امید پیروزی!
[انگشتانشون رو به شکل V گرفتند]