August 18, 2009

متن پیاده شده روز چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۸

سلام
چهارشنبه ۲۸ امرداد ۱۳۸۸ و ۱۹ آگوست ۲۰۰۹ میلادی
من ابتدا تشکر بکنم از چندتا گزارش خیلی خوبی که روز دوشنبه تهیه شده بود و روی ایمیل برای من فرستاده شده بود؛ گزارش‌های خوبی که توضیح می‌داد و توصیف می‌کرد که در تجمع و راهپیمایی کوچیکی که در مسئلهٔ روزنامهٔ اعتماد ملی اتفاق افتاد، چی گذشته. البته گزارش، فیلم و عکس هم داشتیم چندتایی که خیلی خوب توضیح می‌داد. یک کسی هم پرسیده بود که «من رفتم، ولی یک مقداری ترسیدم. آیا خیلی کار بدی کردم؟» اصلاً این حرف‌ها نیست؛ ترس یک واکنش طبیعیه و شما به دلتون باید راه بدید و همونجوری هم که قبلاً عرض کردم، اصل بر این است که ما بتونیم صلح‌آمیز، بی‌خشونت، با حداقل خسارت کودتاچی‌ها رو به زانو دربیاریم. یک کس دیگه‌ای پرسیده بود که «ما آیا یک کمی هدفمون رو گم نکردیم؟ چون تا قبل از تحلیف قلابی آقای احمدی‌نژاد می‌گفتیم رأیم رو پس بده، حالا چی باید بگیم؟» هدف روشنِ روشن ما داریم به عنوان هدف مرحله‌ایمون در این مرحله و اون این است که دولت آقای احمدی‌نژاد، دولت غیرقانونی، اجنبی‌ساخته و غاصبیست که باید بیاد پایین، باید وادار شه که برکنار بشه، باید نتواند کشور رو اداره کنه و دولت آقای موسوی که رئیس‌جمهور منتخب مردمه، باید تشکیل بشه در این مرحله.

حالا خیلی‌ها بحث می‌کنند که ما اهداف دیگه‌ای داریم، اهداف بزرگتری داریم، تغییرات بیشتری رو می‌خواهیم، تغییر رهبری، تغییر قانون اساسی، تغییر همه چیز. {}یادتون باشه در این مبارزات به هر صورت ما باید مرحله به مرحله جلو بریم. الان مرحله‌ایست که ما از روی شعار محوریمون که پایین کشیدن دولت کودتایی آقای احمدی‌نژاد که از پشتیبانی رهبری هم برخوردار شده، باید انجام بشه و آقای موسوی که رئیس‌جمهور منتخب مردمه، باید بره بر مسند ریاست جمهوری بنشینه. اگر این مرحله رو با قدرت و درستی بتونیم انجام بدیم، راه برامون باز می‌شه که مطالبات دیگه‌مون رو یک به یک مطرح کنیم. این به این معنیست که ما آقای موسوی رو به عنوان رئیس‌جمهور منتخب قبول داریم، ولی هرکسی اگر خواستهٔ دیگه‌ای ورای این داره یا درخواست دیگه‌ای داره، او براش محفوظه و از مسیری که مبارزات مدنی پیش می ره، می‌شه یک به یک بهش پرداخت.
اما بیام سر بحث دیگه‌ای که می‌خواستم مطرح کنم و اون این است که کمی راجع به تشکیلات صحبت کردیم، که چگونه ما گروه‌های سه تا هفت نفره تشکیل بدیم و در محله که همدیگر رو می‌شناسیم یا در کارخونه یا در دانشگاه یا در دبیرستان یا در بیمارستان یا در بین معلمین، هرجایی که یا گروه‌های اجتماعی یا محلات این هسته‌های کوچک، این گروه‌های کوچک که می‌تونند با یک رابط به طور افقی با گروه دیگه متصل باشند، طبیعتاً یک کارهایی رو می‌تونند انجام بدند؛ اما شاید اولی‌ترین و مبرم‌ترین کاری که انجام بدند این است که یک اسم موقتی، یکی از شهدا رو انتخاب بکنند با یک شماره مثلاً یا جنبش سبز و یک شماره؛ این نشون می‌ده که چه گروهیند. اولِ همه، اون داستان Gmail ساختن رو برای ارتباط گرفتن، یک ایمیلی در گوگل در Gmail برای خودتون بسازید یا نرم‌افزار Skype رو، اگر دسترسی دارید به سایت Skype ، دانلود بکنید اگر به اینترنت پرسرعت دسترسی دارید، ولی Gmail ساده‌ترینشه و حتماً و حتماً از طریق اون Settings جی‌میل برید توی صفحهٔ General، اونجا اون پایینش یک سؤالی داره که می‌خواهید همیشه Secure باشه، امن باشه؟ https بشه؟ اون رو کلیک بکنید و بعد Save changes رو اون تغییر رو کلیک بکنید؛ این ایمیلتون https می‌شه که تقریباً پروتکلیست که باهاش پول توی دنیا جابجا می‌شه و تحقیقاً می‌شه گفت هیچ‌کس نمی‌تونه بازش بکنه، وقتی به‌خصوص برای یک ایمیل دیگه‌ای که در Gmail هست و اون هم https هست می‌فرستید. بنابراین راه امنی دارید که باهمدیگه ارتباط بگیرید یا با خارج از ایران با دوستانتون با دیگران بتونید ارتباط بگیرید. هر گروهی شکل می‌گیره، هر فردی می‌تونه دسترسی اگر به ایمیل داره، این کار رو بکنه ولی هرگروهی می‌تواند که یک ایمیل این‌طوری با اسم همون گروهشون بسازه در Gmail و Secureش بکنه و ابزار ارتباطی بکنه.
اما نکتهٔ دومی که می‌خواستم عرض کنم چیزیست به نام Small World Graph یا درواقع «شبکهٔ دنیای کوچک» چیزی که معروفه. هرکدوم از ما به عنوان یک وظیفهٔ مبارزاتی در هر گروهی که قرار داریم، هر گروهی می‌تونه این رو از اعضاش بخواد که بکنند به عنوان یک وظیفه؛ چون فقط وظیفهٔ ما این نیست که بیاییم توی خیابون تظاهرات کنیم، خدای نکرده کتک بخوریم یا دستگیر بشیم یا کشته بشیم. اینها هم به موقعش، هروقت پا بیفته، آدم مبارزه می‌کنه. اما اون کاری که می‌خوام بگم هم اصلاً کم از سایر وجوه مبارزه نیست. هرکسی برای خودش، بین پونزده نفر تا بیست نفر، هرچه از این تعداد قابل دسترسه، ده نفر تا بیست نفر در نظر بگیره؛ از دوست، آشنا، فامیل، همسایه، دیگران که حتی‌المقدور اقلاً چند نفرشون هرچه دورتر باشند از ما یعنی به لحاظ جای جغرافیاییشون دورتر باشند، جای سنی شون دورتر از ما باشند، جای طبقهٔ اجتماعی شون دورتر از ما باشند، بهتره. ولی هرکسی برای خودش به عنوان یک وظیفهٔ مبارزاتی یک تعدادی آدم رو، ده نفر، پونزده نفر، بیست نفر رو در نظر بگیره که به اونها خبر برسونه؛ خبری که از توی اینترنت می‌بینه، خبری که از یک تلویزیون ممکنه بشنوه، خبری که از یک یوتیوب ممکنه بگیره، خبری رو که این خبر می‌تونه حادثه‌ایست که اتفاق افتاده باشه، مثل مثلاً راهپیمایی روز دوشنبه در مورد روزنامهٔ اعتماد ملی مثلاً یا می‌تونه خبر حادثه‌ای باشه که قراره اتفاق بیفته، مثل مثلاً شنبه قرار است که هیچ کس به ادارات دولتی مراجعه نکنه. به هرحال یک یا دو یا سه خبر رو به عنوان وظیفهٔ خودش انتخاب بکنه، به این ده نفر، پونزده نفر، بیست نفر برسونه؛ حالا یا با دیدن حضوری یا با تلفن، خیلی ساده تلفن ساده‌ای که ممکنه خیلی اخبار مشکلی نداشته باشه توش بده، به شرط اینکه مطمئن باشه تلفنش کنترل نیست یا با ایمیل، اگر کسیست که به ایمیل دسترسی داره یا از طریق یک دوست یا غیره. ولی به هرحال مطمئن باشه که به ده پونزده نفر، بیست نفر، هر نفر خبری رو می‌رسونه به عنوان یک وظیفه و از بین اونها هم لااقل یکی دوتاشون، سه‌تاشون که حوصله‌ش رو دارند و می‌دونه، بخواد که همین کار رو بکنند. این شبکهٔ انسانی که تشکیل می‌شه، به‌خصوص وقتی که این networking، این شبکه کسایی رو داره که یک کم از شما دورترند، به لحاظ جای جغرافیایی، سنی یا طبقهٔ اجتماعی، ما رو مطمئن می‌کنه که اونچه که می‌خواهیم در سطح جامعه پخش می‌شه.
چون یکی از ابزارهای مهم برای حرکت جنبش، ارتباط‌گیریه؛ با ارتباطات عمومی، mass media وسایل ارتباط جمعی تا یک حدی برد داره؛ حالا ماهم ضعف داریم توش الان به دلیل همون‌جوری که عرض کردم رادیو، تلویزیون ماهواره‌ای محذورات داریم، داریم سعی می‌کنیم حلش کنیم؛ ولی حتی این کارها رو هم بکنیم، جای این «شبکهٔ دنیای کوچک» رو، این شبکهٔ خبری رو که فرد به فرد درست می‌کنیم، نمی‌گیره. بنابراین این وظیفهٔ دومیست که هر گروهی بعد از ساختن یک ایمیل امن می‌تونه برای خودش قرار بده، به عنوان یک وظیفهٔ کاملا لازم و همین‌جا هم بگم که می‌تونند به عنوان اولین خبرها شما برسونید، بگید این داستان اینکه ما هر پنجشنبه شب، غروب می‌تونیم بیاییم تو خیابون، بوق بزنیم که یکی از بچه‌ها گزارش نوشته بود که «افسره باز می‌گفت چقدر من اعصابم خورده»؛ غیر از گزارشی که دیشب عرض کردم، یکی دیگه هم باز همین رو داشتیم، چقدر مؤثره. به هرحال همین‌طور شنبه که به هیچ اداره‌ای نخواهیم رفت؛ همین دو تا رو فعلاً می‌شه سرکوله [circulate منتشر] بکنیم. من هم سعی می‌کنم در همین برنامه‌های یوتیوبی، پاره‌ای اخبار که چه اتفاق افتاده، چه قراره بیفته رو خدمتتون بگم استفاده بشه.
عرضم رو همینجا تمام بکنم؛ تا فردا شاد، پیروز، موفق باشید. به امید پیروزی!
[انگشتانشون رو به شکل V گرفتند]