سلام
جمعه ۳۰ امرداد ۱۳۸۸ و ۲۱ آگوست ۲۰۰۹ میلادی
چهار نکته رو خدمتتون میخوام امروز عرض کنم.
نکتهٔ اول اللهاکبر گفتن و تظاهرات دیشب در تهران و چند شهر دیگه است که نمیتونم من واقعاً خوشحالی خودم رو پنهان بکنم و ابراز نکنم و تبریک نگم به هوشمندی که شما دارید. دقیقاً همینه، همین کار رو باید کرد؛ یعنی وقتی که آقای احمدینژاد، رئیسجمهور کودتاچی منصوب و اجنبی ساخته، قرار شد از تلویزیون صحبت بکنه، صدای اللهاکبر در چندین و چند نقطهٔ تهران و چندین شهر دیگهٔ کشور بلند شد؛ اعتراض مردم خودش رو نشون داد. در پارهای جاها با اتومبیل به خیابون اومدند، تظاهرات کردند، بوق زدند و به خصوص شهرک آپادانا که منزل سهراب عزیز، شهید گرانقدر جنبش ماهم هست، اونجا که مفصلاً شعار دادند و تظاهرات بوده و بنابراین مهم این است که ما اعتراض خودمون رو نشون دادیم. پنجشنبه شب بوده، تظاهرات به سبک ایرانیمون رو کردیم و تا اینجایی که من مطلع شدم، کسی هم صدمهای نخورده و خوشبختانه گزارشی هم از صدمه خوردن به کسی نداشتیم. بنابراین، این دستاورد خیلی خوبیست که میتونیم دائما ادامه بدیم؛ تنها روش اعترض کردن این نیست که بیاییم درگیر بشیم، جونمون به خطر بیفته؛ لازم باشه یک آدم فداکار در عرصهٔ سیاست ممکنه جونش هم به خطر بیفته، ولی اصل بر این است که ما با هوشیاری و تظاهرات هوشمند، حداکثر فشار رو به کودتاچیها و سرکوبگرها بیاریم و حداقل مشکل رو برای خودمون درست بکنیم.
به هر حال استفاده از اون آکسیون دائم اللهاکبر دیشب بسیار به جا و درست بوده و حرکت توی سطح شهر، شعار دادن و حضور خودمون رو اعلام کردن و غافلگیر کردن سرکوبگرها تا اینجایی که به من گزارش رسیده در نزدیک به چهارده شهر دیگه غیر از تهران، این حرکت اتفاق افتاده و در تهران هم از چندین و چند محل گزارشهایی که برای من رسیده و بعضیهاش هم شخصاً تونستم چک بکنم، این حرکت اتفاق افتاده؛ بنابراین این درس خیلی مهمیست که ما میتونیم بگیریم، در مناسبتهای مختلف و پنجشنبه شبها هم میتونیم این حرکت ثابتمون رو داشته باشیم.
نکتهٔ دوم این که امروز بازی فوتبال بهخصوص در تهران در استادیوم، بازی پرجمعیت و پرطرفداریست. سؤالهای که از من شده، ایمیلهایی که رسیده گفتند «ما میخواهیم بریم استادیوم رو سبز بکنیم، با طرفدارهای هم تیم استقلال، هم پرسپولیس و سایر تیمها با همه صحبت کردیم و از این حیث مشترک هستیم». من بازهم تکرار میکنم اون احتیاطاتی رو که در محیط دربستهای مثل استادیوم هست در نظر بگیرید. شاید موقع بیرون اومدن که صدا خیلی خوب توی هم گم میشه، بهترین وقت باشه؛ ولی در طول مسابقه هم اگر خطری نیست و بررسی که خودتون میکنید، امکان نشون دادن شعارهای جنبش، رنگهای جنبش، علامتهای جنبش هست و تقدیر به خصوص از قهرمانان ورزشی جنبش، طنین تماشاچیها وقتی صدای اون قهرمانانی رو که مچبند سبز بستند و محرومشون کردند در استادیوم طنینانداز بشه، بزرگترین تودهنی به سرکوبگرها و همکارانشون خواهد بود. بنابراین داستان استادیوم هم داستان ثابتی است که همواره در جریانه و خودتون بهتر از هرکسی میتونید که اون رو مدیریت بکنید؛ من فقط محض یادآوری خدمتتون میگم.
اما نکتهٔ سوم در مورد آکسیون مهم روز شنبه است. پوسترهای خیلی خیلی زیبایی رو دیدم توی اینترنت بود، متأسفانه این وسیلهٔ پروژکتور ما که قرض کرده بودیم گاهی شبها نشون میدادیم، یک اشکالی پیدا کرده که امیدوارم تا فردا رفعش بکنیم و بتونم که بازهم نشون دادن فیلم و عکس و پوستر و اینها رو ادامه بدیم. ولی به هر صورت یادمون باشه که شنبه قرار نیست که ما کارمندها رو، همه رو به اعتصاب دعوت کنیم؛ البته اگر کارمندی دلش بخواد نره، در خطر نگیره مشکلی نداشته باشه هم طوری نیست ولی الان زوده؛ هنوز یک سری تدارکاتی احتیاج داریم برای اینکه بتونیم وارد مرحلهٔ اعتصابات بشیم. اما به عنوان یک قدم که از سوی مردم انجام میگیره، شنبه قرار بر این است که در سراسر کشور تا اونجایی که امکان داریم، از مراجعه به دستگاههای دولت و ادارات دولت خودداری بکنیم. اگر کار واجبیه میتونیم بگذاریم برای روز بعد برای یکشنبه یا دوشنبه یا روزهای بعد؛ ولی یک روز به عنوان اعتراض و به عنوان اینکه نشون بدیم ما میتونیم با هم متحد بشیم و کار دولت رو زمین بگذاریم، مردم به ادارات رجوع نمیکنند و کارمندان هم خواهش من این است اونهایی که خبررسانی بهشون شده، اگر همراه جنبش سبز هستند و اگر کسی این خبر بهش نرسیده، به ادارهٔ دولتی رجوع میکنه، اگر میتونند یواشی بهش بگند به شرط اینکه خودشون در خطر قرار نگیرند، بگند که امروز قرار نیست کسی به ادارت دولتی رجوع بکنه. ولی یادمون باشه ما در یک برنامهریزی سه مرحلهای برای فلجسازی دولت کودتا، در مرحلهٔ اول که در واقع ضعیف کردن دولت، نشون دادن اعتراض، لنگ کردن کارش، اعتصاب به سبک ایتالیایی، کمکاری و امثال اینها است، این نرفتن یک روز به ادارات دولتی در چارچوب گام اول ما برای فلجسازی دولته. گام بعد، گامیست که مردم شروع میکنند به ندادن قبضهای دولت، پولهای دولت، مالیات دولت، بانکهای دولت و امثالهم و در گام سومه که تشکیلات جنبش، قدرت خودش رو پیدا کرده، میتونیم وارد فاز اعتصابات بشیم و کلاً هم این رو عرض بکنم، هرجایی که تشکیلات دولت در کشوری مثل ایران که دولت خیلی هم عریض و طویله، تشکیلاتش با مردم مقطع مشترک داره، اونجا اون جاهاییست که میشه کار دولت رو لنگ گذاشت. شاید مشهورترین مثالش ترافیک باشه؛ جایی که قوانین و مأمور دولت با کار روزمرهٔ مردم در ارتباطه و به سادگی مردم میتونند که با کند کردن سرعتشون، ایستادنشون، ایجاد ترافیک و بوق زدنشون میتونند ترافیک دولت رو مختل بکنند؛ نشون بدند که اعتراض دارند و کار رو درواقع لنگ بگذارند. اما مثالهای مختلفی میشه زد، به هر صورت این تمرین بسته به این که ما ببینیم چقدر حرکت میکنیم، چقدر کار میتونیم بکنیم ما رو کمک میکنه که وارد مراحل بعدی بشیم.
اما مطلب آخری که سؤالیست که دوست عزیزی پرسیده و من بیشتر از یکی دوتا سؤال مشابه هم دیده بودم و اون دلواپسی که دارند بعضیها از جمله این سؤال کنندهٔ عزیز ما که «نکنه جنبش بخوابه، نکنه ما مثلاً سرد بشیم، نکنه اون سایهٔ شوم و منحوس اون استبداد و اون وحشتی که در چند سال گذشته سعی کرده بودند ایجاد کنند، دوباره سر جامعه بیفته» من میخواستم به این دوست عزیزمون و به همهٔ شما بگم، باور کنید نه به خاطر اینکه من بخوام بگم که مثلاً امید بیخودی داده باشم، یا بخوام زیادی خوشبینی به خرج بدم؛ واقعاً به تجربهٔ کشور خودمون، تجربیاتی مثل جنبش مشروطه، نهضت ملی کردن نفت،09 انقلاب اسلامی و تجربیات کشورهای دیگه، آنچه که در ایران در این شصت هفتاد روز گذشته نشان از این دارد که پتانسیل بزرگی در درون جامعهٔ ما برای گزار به دمکراسی و پایین کشیدن مستبدها و کودتاچیها وجود داره؛ backbone و پایههای محکمی، پشتیبانی محکمی برای دمکراسی و حقوق بشر در کشور ما به وجود اومده که تغذیهکنندهٔ جنبشه. مطلقاً نگران نباشید که مثلاً اگر ما پنج روز توی خیابون کمتر اومدیم، نکنه جنبش بخوابه! برعکس این هوشیاری ما، تداوم کارمون و این که یاد بگیریم که یک دوی سرعت نیست، دوی استقامتی داریم که باید درواقع از اون مسیر حرکت بکنیم. ما با چندتا تظاهرات بزرگ این حکومت رو پایین نمیتونیم بیاریم؛ باید عضلاتمون نیرومند شه، تشکیلاتمون، روشهامون، ارتباطاتمون، آکسیونهامون، اطلاعرسانیمون؛ اون وقت میتونیم پایین بیاریمش. بنابراین اون حرفی که میزدیم «سبز یعنی استقامت تا بهار» دستور کارمونه که این استقامت رو تا بهار پیروزی ادامه بدیم.
شاد و سر افراز و پیروز باشید. به امید پیروزی
[انگشتانشون رو به شکل V گرفتند]