September 5, 2009

متن پیاده شده روز شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۸

سلام، شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۸، 5 سپتامبر 2009
چهار موضوع را صحبت می کنیم.
اول حتما شما هم در خبرها دیده اید که با فشار حکومت و ترس آن ها از این که آقای خاتمی به روال سال های قبل در شب های قدر بر سر مقبره آقای خمینی صحبت کند، بالاخره خانواده آقای خمینی تصمیم گرفتند که این مراسم را لغو کنند به جای این که بدون آقای خاتمی برگزار کنند. در واقع باید بگوئیم که حکومت در آکسیون باخت – باخت به باخت دومی تن داد. یعنی گزینه اولش این بود که مراسم شب قدر باشد و آقای خاتمی برود و با حضور بچه های جنبش مراسم بزرگی برگزار شود. بنابر این حکومتی که ادعای دین و مذهبی دارد مراسم شب قدر را هم تعطیل کرد و حاضر نشد این بدنامی را برای خودش و طرفدارانش بخرد که هیچ ارزشی برای مسائل دینی قائل نیست. یعضی از دوستان برای من نوشته بودند که این حکومت از ترس مبارزات مردم لابد سینه زنی و عزاداری تاسوعا و عاشورا را راهم لغو خواهد کرد و احتمالا هر مجلس ختم و مسجدی را هم حاضر است که تعطیل کند. به هر حال ما به مسیر خودمان ادامه می دهیم. هر کجا که تجمع قانونی باشد به خصوص اگر تجمع مذهبی باشد که ماسک ریای حکومت را برای طرفدارانش پاره می کند در آن شرکت می کنیم و در آن حضور خواهیم داشت و اعلام هم می کنیم که در آن حضور خواهیم داشت. بنابر این اینکار را ادامه خواهیم داد و می بینیم که حکومت عقب نشینی می کند. در همین رابطه یکی دیگر از دوستان پرسیده بود که اگر مراسم روز قدس را لغو کردند چه بکنیم؟ این هم یک آکسیون باخت- باخت برای حکومت خواهد بود. اجازه بدهید این را بعدا جواب دهیم. تا نزدیکی های روز قدس مجموع امکانات و تدارکات خودمان را بررسی کنیم. اگر قوی و کافی تدارک کرده باشیم می توانیم تصمیم بگیریم که علیرغم لغو حکومت ، همه با هم به راهپیمایی روز قدس برویم. اجازه بدهید جلوتر برویم و تدارکاتمان را ببینیم و وا کنش های حکومت را هم ارزیابی کنیم و آنگاه تصمیم نهایی را بگیریم و

مطلب دوم این است که یکی از دوستان ایمیل خیلی خوبی زده بود. این دوست ما نوشته بود که من وقتی شب مشغول شعارنویسی بودم ، یکی از بستگانم به موبایل من زنگ زد وصحبت شعارنویسی را مطرح کرد . پیشنهاد این دوست ما هم این است که وقتی برای شعار نویسی می روید به خواهر، برادر ونزدیکان بگوئید که به تلفن همراه شما زنگ نزنند ، من البته می خواهم پبشنهاد دیگری را مطرح کنم. همانظور که قبلا هم مطرح کردیم به خصوص موبایل های ایران سل، و اگر سپاه شرکت مخابرات را بخرد آن وقت احتمالا موبایل های شرکت مخابرات ایران هم بیشتر در معرض دستکاری قرار می گیرند، این خطر هست که اگر روی چیپ تلفن های همراه دستکاری بکنند بهتر شما را کنترل کنند. اگر باطری موبایل را بیرون بیاورید دیگر به کلی می میرد و امکان دسترسی به آن نیست. اما بهتر از این کار آن است که موبایل را در منزل بگذارید و بدون موبایل بروید و یا آن را به دیگری بدهید که با آن به خیابان و سینما و فروشگاه برود و شما خودتان بدون موبایل یا با تلفن همراه شخص دیگری بیرون بروید. اگر هم کار فوری با شما بود از تلفن زمینی یا تلفن همراه دیگری می توانند به شما زنگ بزنند. شخص دیگری گفته بود که داشتم راجع به شعار نویسی به دوست دیگری توضیح می دادم که یک بسیجی شنیده بود و با موبایلش از من عکس انداخت. باید بگویم که این دوست ما واقعا ناپرهیزی و بی احتیاطی کرده است. در یک جای عمومی که امکان شنیدن برای دیگران هم هست نباید از فعالیت های جنبش صحبت کرد. حتما این قبیل صحبت ها را باید در جاهای خصوصی بنمائید. اما این که عکس شما را چاپ کرده اند این بخشی از جنگ روانی است که با ما می کنند. این همان کاری است که آنها می کنند تا ما را بترسانند. اگر مشخصات بیشتری از شما داشتند به سراغتان می آمدند. تنها همان یک عکس را دارند ولی این را منتشر می کنند تا ایجاد وحشت کنند. شما هم کافی است کمی نسبت به آن عکس تغییر قیافه بدهید مثلا با زدن یک عینک یا بلند کردن ریش یا سبیل یا کمی تغییر آرایش موی سرتان امکان شناختن اتفاقی اتان بسیار کم می شود و اصولا امکان این که از روی یک عکس در مملکتی به بزرگی ایران یا شهری به بزرگی تهران بتوانند شما را شناسایی کنند وجود ندارد. اما از همین موضوع به مطلب سوم برسم که موضوع جنگ روانی است که دیروز در مورد آن صحبت کردیم و چند سوال در مورد آن داشتیم. بعضی ها جنگ روانی را با دروغگویی و روش های غیراخلاقی مترادف فرض کرده اند. به هیچ وجه جنگ روانی به معنی دروغگویی و خلاف واقع گفتن نیست. بگذارید یک مثالی بزنم در فتح مکه ، پیامبر اسلام در شبی که با مسلمین بیرون از مکه چادر زده بودند دستور داد که جلوی هر چادری به جای یک آتش ، چند آتش درست کنند. وقتی عباس عموی پیامبر، ابوسفیان را که فرمانده کفار بود به بلندی برد که از آن جا به دشت نگاه کند. جمعیت مسلمین چندین برابر واقعی آنان به نظر می رسید . این یک مثال از جنگ روانی است که پیامبر به مثابه یک فرمانده نظامی در این جا با یک حرکت ساده طرف مقابل را مرعوب می کند. درست است که طرف مقابل ما یعنی حکومت کودتایی اجنبی ساخته، الان به هر دروغ و جنایت و شکنجه ای متوسل می شود ولی ما این کار را نمی کنیم. ما برکت و اساس کارمان بر راستگویی است. خواهشم از تک تک شما این است که این را رعایت کنید. پدران ما در ایران باستان افتخارشان راستگویی بوده است. ما هم باید راست و درست بگوئیم. اگر هم جایی شک دارید به حرفی می توانید بگوئید شنیده شده یا شایع است یا نقل شده است. اما ما در جنگ روانی کار خودمان را می توانیم بکنیم. مثلا عکس مزدوران را که می گیریم منتشر می کنیم روی سایت گرداب سبز یا سایر سایت ها قرار می دهیم. روحیه ای که با شعارنویسی پیدا می کنیم. جوک هایی که می سازیم همه از روش های جنگ روانی است که به کاری می گیریم. این که مطرح کردم یک پای مهم مبارزات بی خشونت جنگ روانی است به این معنی است که در این مبارزات در یک طرف بخش بزرگی از مردم قرار دارند و در طرف دیگر حکومت سرکوبگری است که می کوشد تا با جنگ روانی و ارعاب خود گرد نیستی و وحشت و ناامیدی را بر سر جامعه بپاشد و مردم می کوشند تا ضمن تضعیف روحیه آن ها، خود را مصمم و امیدوار در میدان نگه دارند. در واقع مبارزه بین مرگ و زندگی و امید و ناامیدی در جریان است.
نکته آخری مصاحبه آقای باهنر نایب رئیس مجلس است که حتما نگاه کنید چرا که ایشان افشاء کرده که با فشار رهبری به کابینه اقای احمدی نژاد رأی داده اند و اگرنه 8 یا 9 وزیر رای نمی آوردند و در واقع دامن خودش را از کابینه احمدی نژآد پاک کرده و کابینه را به رهبری منتسب کرده است. این تأئید بحث قبلی ما است که تشتت در جبهه کودتاچاین و ضعف رهبری آن ها را نشان می دهد. تا فردا شاد و پیروز و سرافراز باشید. به امید پیروزی ایران و ایرانی.