October 7, 2009

متن پیاده شده روز چهارشنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۸

سلام ،چهارشنبه 15 مهرماه 88 هفت اکتبر 2009 میلادی
درباره چهار موضوع صحبت می کنیم.
آکسیون در دانشگاه
موضوع اول ، دانشگاه های متعددی است که برای من نوشته اند در آنجا آکسیون ها یا تجمعاتی داشته اند و یا شعارهایی داده اند. از جمله دانشگاه آزاد شهرکرد که روابط نزدیکی هم با دانشگاه سراسری شهرکرد دارد. دانشجویان در دانشگاه شیراز تحصن داشته اند. دانشگاه قزوین به خصوص در خوابگاه دختران الله اکبر گفته اند. دانشگاه ازاد شیراز واحد صدرا، دانشگاه ازاد پونک تهران، دانشگاه ازاد تهران شمال، که بیرون از محوطه دانشگاه فریاد مرگ بر دیکتاتور سر داده اند

من از بچه های دانشجو تشکر می کنم که ای-میل یا فیلم می فرستند. و عذرخواهی می کنم که نمی توانم همه آن را اینجا بازگو کنم. امکانات و نیز وقت ما محدود است.
همان طور که قبلا هم گفتیم حرکت دانشگاه موتور محرکه حرکت کل اجتماع است و به ویژه دانشگاه ازاد؛ خیلی خوشحال هستم که وارد فعالیت شده و بر آن جو خفقان غلبه کرده است. خواهشم این است که بچه های دانشگاه آزاد از شهرهای بزرگ به سمت شهرهای کوچک حرکت بکنند، ارتباطاتشان را برقرار کنند و شبکه سازی شان را انجام بدهند برای این که دانشگاه ازاد محیط پراکنده ای است در سراسر کشور و دانشجویان می توانند جنبش سبز را به دور افتاده ترین نقاط ایران ببرند.
نکته بعدی که می خواهم بگویم پیرو همین بحث جنبش دانشجویی است که در دو روز گذشته هم صحبت کردیم و نوشته یکی ازدوستان دانشجو و یک مقاله دیگر از سایت بامداد خبر را روی وب سایت خودم گذاشتم، در گوگل گروپ ارسال کردم و ضمیمه برنامه مان بوده است. قول دادم امروز درباره محتوایش صحبت کنم.
ما در واقغ فعالییت هایی که دانشجویان می توانند بکنند را باید به دو بخش تقسیم کنیم. یکی فعالیت هایی است که داخل دانشگاه است. و دیگری کارهایی که در سطح جامعه انجام می شود. این مقالاتی که عرض کردم بیشتر ناظر بر این است که چگونه این فعالیت دانشجویی بیاید به سطح اجتماع .
خواست محوری دانشجویان
اما درباره فعالیت های داخل دانشگاه من نظرات مختلفی را جمع اوری کردم . که خواست محوری دانشجویان چیست؟ یک یا دو شعاری که در همه دانشگاه ها تکرار بشود. البته هر دانشگاه خواست صنفی خودش را دارد مثل تعویض رییس دانشگاه معاون اموزشی ، وضعیت خوابگاه ها و .. اما آیا می توان یک خواست مشترک پیدا کرد. که تمام دانشگاهیان در آن متحد باشند؟
نظر سنجی کردم ، از دوستان مختلفی پرسیدم .به عنوان پیشنهاد عرض می کنم. به نظرم این خواست محوری است که بسیج باید از دانشگاه اخراج شود. بسیج زمانی که حداقل مدعی بود که یک عده داوطلب دوست دارند بسیجی باشند مشکلی نبود اما حالا که رسما زیر نظر نیروی زمینی سپاه است و در سه ماه گذشته دیده شده است یک ارگان رسمی سرکوبگر نیز هست دلیلی ندارد که در دانشگاه دفتر رسمی داشته باشد. می تواند یک آدمی عضو بسیج باشد و دانشجو هم باشد حرف اش را هم بزند اشکالی هم ندارد. اما شعبه یک سازمان مسلح در دانشگاه قابل قبول نیست.
زمانی که ما در دهه پنجاه در دانشگاه صنعتی دانشجو بودیم. یکی از شعار ها و مبارزات ثابت مان این بود گارد پلیسی که در دانشگاه مستقر شده بود باید از دانشگاه اخراج شود. بسیج فعلی مثل گارد پلیس در زمان شاه است.
بنابراین کوتاه شدن دست نظامیان از دانشگاه می تواند خواسته واحد همه دانشجویان باشد. دانشگاه محیط علم و دانش است یک عضو سازمان نظامی می تواند دانشجو باشد، قدمش سر چشم دانشگاه، می تواند حرف اش را بزند می تواند از حکومت دفاع کند اما دفتر رسمی برای یک سازمان مسلح سرکوبگر به نام بسیج که زیر نظر نیروی زمینی سپاه است در دانشگاه پذیرفتنی نیست.
از مجموع نظرهایی که من گرفتم این نکته محوری را دیدم که می تواند در تمام تظاهرات دانشجویی می تواند این درخواست مطرح شود اما بلافاصله من درخواست دیگری را هم دیدم که مطرح شده بود و آن نمایینده ولایت فقیه باید از دانشگاه بیرون برود اما شعار اولی طبق نظر سنجی من بیرون رفتن بسیج از دانشگاه است تا دست نظامیان از دانشگاه کوتاه شود.

حرکت به سمت اجتماع
اما برای این که به بیرون از دانشگاه بریم و فعالیت بکنیم. نکاتی است که دوستان فعال دانشجویی در آن مقالات نوشتند و توضیح داده اند .
اول شبکه سازی داخل دانشگاه است. یعنی مهمترین کار این است که دانشجویان بتوانند با هم ارتباط بگیرند و با هم شبکه داشته باشند. به یکدیگر بتواند خبررسانی کنند. بهترین راه اش این که بچه هایی که از یک خانواده، فامیل، دبیرستان یا محله آمده اند و یکدیگر را می شناسند. عنصر آشنایی برای ساختن هر شبکه ارتباطی فعال ضروری است.
دوم، چون فعالین شناخته شده جنبش دانشجویی به شدت از طرف رژیم تحت کنترل اند و دستگیر می شوند. فعالین جدیدی که وارد دانشگاه شده اند مسوولیت سنگینی دارند و فعالین قبلی می توانند به آن ها کمک کنند. دانشجویان صربستان شاید بهترین مثال باشد ، یک عده فعالینی که حکومت می شناخت جلو پرده بودند و در واقع حکومت را سرکار می گذاشتند اما بچه هایی که برای حکومت ناشناخته بودند با شبکه سازی مخفی فعالیت اصلی را انجام می دادند.
نکته سوم این است که وقتی شبکه سازی انجام می شود برای فعالیت های داخلی دانشگاه و یا همان شعار محوری " دست نظامی از دانشگاه کوتاه" و یا سایر خواست های دانشجویی به کار می اید. اما پس از دانشجو اولین گروه اجتماعی که دانشجویان باید بتوانند با آن ها ارتباط بگیرند و عناصر رژیمی آن ها را دفع کنند. استادان و کارمندان دانشگاه هستند. با انها یی که همراه جنبش سبز اند ارتباط گرفت و همکاری کرد و حتی در فاز های بعدی شاید بتواند تحصن کرد و آن هایی که خلاف جریان دانشجویان هستند دفع ومنزوی بشوند.
ادامه این بحث و موضوعاتی را که امروز به آن نرسیدیم شامل جنبش کارگری و پارازیت تلویزیونی را می گذاریم برای فردا.
شاد و موفق و سرافراز و پیروز باشید
به امبد پیروزی ایران و ایرانی