February 17, 2010

متن پیاده شده روز چهارشنبه ۲۸بهمن ۱۳۸۸

سلام، چهارشنبه 28 بهمن 88، 17 فوریه 2010 میلادی
امروز در مورد پنج موضوع صحبت می کنیم.
موضوع اول اینکه فیلم کشته شدن ندا برنده جایزه فیلم خبری جرج پالک شده که در
61 سال گذشته که این جایزه بوده هیچگاه سابقه نداشته که فیلم آماتوری و در واقع
شهروند ژورنالیست برنده شود. به هر حال این جایزه یکی از مهمترین جوایز بین
المللی است که نام ندا، شهید جنبش سبز ایران را یکبار دیگر به سقف خبرهای دنیا
برد.


نکته دوم اینکه امیررضا عارفی که در 23 فروردین یعنی سه ماه قبل از انتخابات
دستگیر شده بود، به دنبال دو نفر دیگر از انجمن پادشاهی که به اعدام محکوم شدند
و اعدام شدند در دادگاه به اعدام محکوم شده و وکیل او رفته سراغ حکم تجدید نظر،
به هر صورت این خشونت رژیم و اعدام جوانان بیگناهی که به اتهامات واهی دستگیر
شدند، مجدداً عکس العمل های دنیا را برانگیخته.
نکته سوم اینکه شب گذشته هم به دنبال شب های پی درپی تجمع در مقابل زندان اوین
ادامه داشت و 18 نفر دیگر آزاد شدند.
نکته چهارم اینکه بودجه سال 89 در حالی تسلیم شده به مجلس که بودجه ای است
بسیار آشفته، برآورد می شود حداقل چهل هزار میلیارد تومان یعنی چهل میلیارد
دلار کسری داشته باشد. پیش بینی تورم 40 درصدی با اجرای این بودجه می شود و
نکته جالب این است که در واقع بودجه تسلیمی بودجه نیست، بلکه آشفته بازاری است
که دست حکومت را باز می گذارد برای اینکه هر کاری می خواهد انجام دهد و بخصوص
اینکه تقویت نهادهای نظامی و امنیتی، افزایش پول و بودجه برای آنها از مواردی
است که در این بودجه دیده می شود. بعضی ها معتقدند که خط فقر در کشور با اجرای
این بودجه و بخصوص حذف یارانه ها بزودی از مرز یک میلیون تومان دستمزد در ماه
می گذرد. به هر صورت ندانم کاریها و اشتباهات پی درپی دولت احمدی نژاد و سوء
مدیریت آنها به اضافه بحران سیاسی که جنبش سبز در کشور ادامه داده و مبارزه
مردم ایران که کماکان قهرمانانه ادامه دارد، فساد کشور را به جایی برده است که
به قول شهردار تهران که گفته بود که در واقع یک سال است که هیچ کس آجری روی
آجرنگذاشته و همه کارهای کشور خوابیده، به هر صورت جبهه اقتصادی که جنبش دارد
دنبال می کند برای فلج سازی حکومت کودتا با ندانم کاریهای حکومت کودتا، فساد
گسترده ای که در این حکومت هست، بیش از پیش راه را برای حرکت جنبش باز می کند.
در همین راستا این نکته را هم جالب است که بگویم که آقای صادق محصولی معروف به
سردار دارندگی یا وزیر میلیاردر، ایشان اظهار فضل فرمودند که اصلاً خط فقر
معنایی ندارد، مفهومی ندارد البته ایشان برای خودش می گوید که خط فقر معنایی
ندارد و صحبت کرده که گاهی با یک دلار در روز هم می توان زندگی نمود یعنی
120000 تومان درماه و هر جای کشور هم ممکن است اعداد فرق بکند و ایشان از
ابتدایی ترین نکات در محاسبه این عددها نشان داده که بی اطلاع است.
اما نکته پنجم که بحث اصلی ما هست، ادامه بحثی است که از دیروز شروع کردیم و آن
ارزیابی 22 بهمن امسال است. اگر یادتان باشد گفتیم که در چهار محور این بررسی
را انجام می دهیم. محور اول در واقع درسهایی از آقای مهندس موسوی بود، محور دوم
ارزیابی آنچه اتفاق افتاده، محور سوم بررسی نقاط ضعفی است که احتمالاً باید رفع
کنیم و محور چهارم آکسیونهای جدید و درسهای رو به آینده و رو به جلو و حرکت
برای قدم های بعدی است. دیروز راجع به درسهای آقای مهندس موسوی و آن چهار محوری
که صحبت کردیم، بحثهایی را انجام دادیم. امروز وارد بخش دوم میشویم و بررسی
آنچه که در این روز اتفاق افتاده است. این بررسی را دو قسمت می کنیم، یک قسمت
آنچه را که در سمت حکومت اتفاق افتاده و یک قسمت آنچه را که در سمت جنبش اتفاق
افتاده است. امشب می رسیم به آن قسمت اول یعنی آنچه که در سمت حکومت اتفاق
افتاده است. همانطوری که قبلاً هم صحبت کردیم الان دیگر تصویرکامل آن کاری که
حکومت می خواست انجام بدهد تقریباً معلوم شده است. اطلاعاتی هم که به دست ما
رسیده تقریباً ابعاد آنرا روشن کرده است. قصه این است که حکومت در واقع با چهار
قصد یکی روحیه دادن به طرفداران خودشان بخصوص شخص آقای خامنه ای که بعد از
عاشورا خیلی حال ناخوشی داشته و بارها در موارد مختلف هم کودتا چیان سعی کردن
که به آقای خامنه ای روحیه بدهند و بیاورند جلو،فکرمی کردند که آکسیون بزرگی را
اگر بتوانند اجرا کنند، جمعیت زیادی را نشان بدهند و بگویند که اکثریت ملت پشت
آقای خامنه ای ایستاده، پست دولت کودتا ایستاده، در واقع می توانند که یک مهر
نهایی زیر کارشان بزنند بخصوص اینکه بعد از نمایش 9 دی ماه، پنجاه هزار نفر
حالا حداکثر100 هزار نفر اینطور که همه اندازه گرفتند درتهران توانستند جمع
کنند و آن را میلیونها نفر و آقای متکی وزیر امور خارجه تا 44 میلیون نفر اسم
بردند، فکر می کردند که در 22 بهمن که روز جمهوری اسلامی هم است اگر بتوانند یک
نمایش بزرگ ایجاد کنند، می توانند که روحیه بدهند به طرفدرانشان و لشکر شکست
خورده پشت سرشان را جمع و جور کنند. این آن چیزی است که از اولین روزهای جنبش
هم نیاز مبرم کودتاچیان بود. محور دومی که از برنامه خودشان انتظار داشتند این
بود که بتوانند با سرکوب جنبش سبز و مخالفین، روحیه آنها را ضعیف کنند و تعداد
آنها را کم کنند و به هم دلیل هم یک ماه شاید قبل از 22 بهمن هم شروع کردند به
محارب خواندن مخالفین، اعدام، ایجاد رعب و وحشت، چند روز مانده به 22 بهمن
مانورهای خیابانی و سرکوب در خیابان، این ترس و وحشت را به جنبش تحمیل کنند و
بتوانند ادعا کنند که جنبش دیگر ضعیف شده و وجود ندارد. هدف سومی که کودتا چیان
دنبال می کردند در واقع ایجاد اختلاف در جنبش بود که این بازی را که از قبل آن
هم شروع کرده بودند تشدید بکنند که گویی فراکسیون های مختلف با هم دعوا دارند،
گروه های مختلفند، یکی برانداز است، یکی برانداز نیست، یکی اصلاح طلب است، یکی
تندرو است، یکی کندرو است، یکی داخلی است، یکی خارجی است، بلکه بتوانند اختلاف
ایجاد کنند و مجموع اینها هدف چهارم در واقع جنگ روانی که با جنبش بکنند. با
این چهار هدف همانطوریکه در روزهای قبل هم صحبت کردم نزدیک به 300 میلیارد
تومان برآوردی که دوستان ما می کنند از مجموع توان ملی کشور را هزینه کردند و
پرداخت مستقیم یا غیر مستقیم اعداد بزرگی را صرف کردند و هدفشان هم این بود که
نزدیک به 320000 نفر را از سراسر کشور جمع کنند و بیاورند در تهران. مسجد به
مسجد سهمیه داده بودند، مثلاً فرض کنید مسجد مسلم ابن عقیل در ناحیه اشتهارد
کرج 120 نفر سهمیه که حالا ریز آن مفصل است و حالا شاید بنده آن را منتشر
نمایم. نکته این است که در این هدفشان آمار و برآورد نشان می دهد به حدود
160000 نفر تا 200000 نفر را موفق شدند که به تهران بیاورند به همین عدد هم
نرسیدند ولو اینکه روزی 80000 تومان هم پول پرداخت کردند یا شام و نهار دادند.
ولی در تهران اشتباهات بزرگی هم کردند از جمله اینکه از ترس اینکه در میدان
آزادی آدمهایی که خودشان آوردند نریزند و آقای احمدی نژاد را نگیرند و چایوشسکو
نشود آمدند و اسم شب گذاشتند، افراد معدودی را داخل آوردند که در نتیجه عکس
هوایی گوگل هم آبرویشان را برد. در خیابانها هم حمله کردند به افراد، کتک زدند
و سعی کردند که نگذارند که هسته تظاهرات شکل بگیرد با خشن ترین وضع موجود و سعی
هم کردند در عکس های دراز مدت جمعیت جنبش را هم به جای خودشان جا بزنند و در
واقع تظاهرات دزدی بکنند یا جمعیت دزدی بکنند. همه این کارهایی که کردند در سمت
حکومت، حاصل آن این شد که دنیا یکپارچه این حرف را نخرید، افشاء کردند که حکومت
طرفداری ندارد و فقط یک عده آدم مزدور دارد، در داخل هم حکومت شاید به نوعی
بزرگترین شکستش را خورد برای اینکه کاملاً معلوم شد که دیگر هیچ طرفداری که
داوطلبانه بیاید ندارد بلکه فقط آدمها را با پول می تواند بیاورد. سمت جنبش را
فردا راجع به آن صحبت می کنیم.
تا فردا شاد، پیروز، موفق و سرافراز باشید. به امید پیروزی ایران و ایرانی.