یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ و ۹ می ۲۰۱۰
امروز راجع به ۴ موضوع صحبت میکنیم.
موضوع اول صحبتهای آقای مرتضی نبوی در مصاحبه با سایت جوان سپاه است. این مصاحبه نکات مهمی دارد و به نظر من اهمیتش در این جاست که آقای مرتضی نبوی سالها سردبیر روزنامه رسالت و عضو هیأت موتلفه بوده و در واقع جزو اصولگرایان و نزدیک به حاکمیت است. صحبتهای این شخص به تاریکی هایی در درون جناح حاکمیت چراغ می اندازد، که برای ما که بیرون از حاکمیت هستیم می تواند بسیار جالب باشد چراکه این چراغی که آقای نبوی به قسمتهای تاریک جناح اصولگرایان می اندازد، نشان می دهد که چقدر دچار استیصال شده اند و چقدر همه چیز را از دست رفته می بینند. اصل حرف آقای نبوی این است که ما جوانها را از دست داده ایم. البته حسب معمول و تصوراین آقایان این است که این توطئه فرهنگی آمریکا و خارجی و برنامه ریزی شده است که جوانها را به لحاظ فرهنگی از آنها جدا کند. آنها این اصل بدیهی را یادشان می رود که آینه چون نقش تو بنمود راست ، خود شکن آینه که بشکستن خطاست. این را حاضر نیستند که بپذیرند که آن فرهنگ، دین و خرافاتی که آقایان تبلیغ می کنند و مبلغش هستند، هیچ جذابیتی نه تنها برای نسل جوان بلکه برای نسل میانسال و مسن جامعه هم ندارد. حرفهایشان چنگی به دل هیچ کس و در هیچ کجای دنیا نمی زند. در ضمن یادشان می رود که سالهاست که رادیو و تلویزیون انحصاری، مطبوعات، سایت و میلیاردها دلار پول هزینه کرده اند و هر روزنامه مخالفی را بسته اند، هر صدای دگر اندیشی را خفه کرده اند و فقط صدای خودشان شنیده شده و هر چه بیشتر حرف زده اند و هرچه بیشتر از اعتقادات و باورهایشان گفته اند بیشتر مردم و بالاخص نسل جوان را فراری داده اند. این اصل بدیهی را آقای مرتضی نبوی و جناح ایشان گرفته تا شخص آقای خامنهای فراموش می کنند. اما گذشته از این نکته، اصل صحبت ایشان دارای ۲ نکتهٔ مهم است که اتفاقا سایت جوان بعداز چند ساعت آنها را برداشت، بنابراین برای خواندن متن کاملش باید به سایتهای دیگری مراجعه کنید که آن را انعکاس دادند. این دو نکته همان چیزی است که می گویم چراغی بر تاریکی ها میگذارد. نکتهٔ اول اینست که ایشان میگوید:" من با هر کدام از دوستانم که صحبت میکنم، بریده است" و این بخاطر این است که دوستان آقای نبوی و جناح اصولگرا به خوبی میفهمند که حکومت مشروعیت زدایی شده ، اکثریت جامعه با آنها نیستند و یک ملت آنها را نمیخواهند.
نکتهٔ دومی که از روی سایت برداشته شد، این بود که "تعداد اندکی دنبال رهبر هستند ". البته قصدش این بوده که بگوید من جزو همان تعداد اندک هستم ولی آن چیزی که به آن توجه نکرده، بیان این واقعیت است که در حال حاضر جمع بسیار اندکی به دنبال آقای خامنهای هستند.این تایید همان بحثی است که قبلا بارها به آن پرداخته ایم که آقای خامنه در موقعیتی قرار دارد که حتی در درون جبهه اصولگرایان نمیتواند رهبری و فرماندهی کند و نمیتواند این شکافهایی که ایجاد شده است و جناح هایی که بوجود آمده است را پشت خود جمع کند. از درون بیت خود، با یاران سابق وحتی مشاورین خودش تا پارهای از فرماندهان سپاه، بخشی از وزارت اطلاعات، پارهای از دولت و امثالهم مشکل دارد . آقای خامنهای که زمانی همه را جمع می کرد و می گفت من عمود خیمهٔ جمهوری اسلامی هستم به این معنا که مفهوما و مستدلا ولایت فقیه عمود خیمهٔ جمهوری اسلامی است. الان این عمود شکسته شده و توان اینکه این جبهه را جمع کند،ندارد. آقای مرتضی نبوی حقیقتی را بیان کرده که تعداد اندکی به آقای خامنهای گوش می کنند.
نکته دوم اینکه صحبتهای آقای احمدی نژاد در سازمان ملل که برای اولین بار ایشان ذکر امام زمان و دعای فرج خواندن را از صحبتهایش حذف کرده بود، به مذاق کسانی که پشتش بودند مثل خانم آقای الهام یا آنهایی که معروف به معجزهٔ هزارهٔ سومیها هستند(کسانی که زمانی کتاب می نوشتند که آقای احمدی نژاد معجزهٔ هزاهٔ سوم است) خوش نیامد و گفته اند که ایشان از حرفهای شیعهٔ واقعی فاصله گرفته است و تلویحا و گاهی هم تصریحا به آقای احمدی نژاد پریده اند. به هر حال من فکر میکنم این تصورات جدید آقای احمدی نژاد (که مدتی هم هست که ایشان ذکر ایران باستان و کوروش کبیر و امثالهم را هم میکند) و تصور اینکه اگر دم از ملی گریی بزند، ممکن است که محبوب شود. اما غافل است از اینکه کسی می تواند دم از ملی گرایی بزند که منافع ملی را حفظ کند، ملت ایران را بر صدر بنشاند نه اینکه یک آدم کودتا چی و حقیری که ملت را می کشد و رودرروی ملت میایستد؛ ولیحتی این مواضع آقای احمدی نژاد هم به مذاق پشتیبانان سابقش هم خوش نیامده است. به هر حال بنظر من این روشهای جدید آقای احمدی نژاد استعداد این را دارد که شکاف جدیدتری را در حاکمیت ایجاد کند وحتی جبهه پشت آقای احمدی نژاد را هم منشعب خواهد کرد و درواقع یک شکاف دیگر هم در درون حاکمیت ایجاد خواهد شد. این را هم عرض کنم که پارهای از منابع درونی خبر می دهند که آقای احمدینژاد بعداز مسافرت نیو یورک بسیار افسرده و عصبانی شده است، چراکه مشاورینش به او قول داده بودند که اگر این حرفها را بزند نه فقط دنیا از او استقبال خواهد کرد بلکه با خانم کلینتون در راهروهای سازمان ملل وحتی با آقای اوباما ملاقات خواهد کرد. اما این تصورات غلط از سیاست دنیا و آمریکا کار دست آقای احمدی نژاد داد و هیچ کدام از این اتفاقات نیفتد و گاهی باعث مضحکه هم شد و بهمین دلیل افسرده و عصبانی از نیویورک رفته است.
نکتهٔ سوم اینکه یک مقام روسی گفته است که در صورتی با تحریمهای بینالمللی علیه ایران با آمریکا همکاری خواهد کرد که آمریکاییها هم تحریمهای علیه روسیه را بردارند، بخصوص تحریم علیه چهار خانهٔ اسلحه سازی روسیه که مشمول تحریم آمریکا هستند. صاحبنظران معتقدند که توافق ها به عمل آمده و این امتیازی که روسها میخواهند بگیرند را آمریکا و غربی ها به آنها خواهند داد تا با پیش نویس قطعنامه جدید تحریم علیه ایران موافقت کند. گویا این قطعنامه در ماه ژوین آینده به تصویب خواهد رسید.
نکتهٔ آخری که به آن می پردازیم این است که روزنامه الشرق الاوسط در مطلبی که نوشته نسبت به ظهور ولایت فقیه در عراق هشدار داده است. قصد روزنامه الشرق الاوسط این است که درواقع شیعیان با تصویب اینکه هرچه آیتالله سیستانی بگویند، ما موافقی هستیم، دارند میروند به سمتی که دو گروه بزرگ شیعه ـ که در انتخابات هیچ یک اکثریت آرا را نیاوردند و بعداز جناح آقای علاوی در رتبه دوم و سوم قراد گرفتند- با هم ائتلاف کنند و اگر آقای مقتدا صدر هم اندکی با آنها همکاری کند ، این امکان را دارند که دولت را بدون آقای علاوی تشکیل دهند. بنظر من اشتباه بزرگی انجام می دهند چراکه با این کار هم اهل تسنن و هم بخش بزرگی از طبقهٔ روشنفکر شیعیان در عراق را هم از دست خواهند داد و در ضمن عراق را مستعد درگیری های بیشتر داخلی و شکاف های بزرگتر اجتماعی، دینی و سیاسی خواهند کرد. به هر صورت حوادث عراق به طور مستقیم یا غیر مستقیم در ایران هم تاثیر دارد و دنبال کردنش حساسیت خاص خود را دارد.
تا فردا شاد، پیروز،موفق و سرافراز باشید
به امید پیروزی ایران و ایرانی