July 22, 2011

چرا سپاهی ها می خواهند احمدی نژاد را بردارند؟

به نام خدا
"چرا سپاهی ها می خواهند احمدی نژاد را بردارند؟"
اول- درانتخابات سال هشتاد وچهار، گزینه اول خامنه ای، احمدی نژاد نبود. این باند کودتاچی و توطئه گردرون سپاه بود که سه هفته مانده به انتخابات، ابتدا مجتبی خامنه ای را پخت و سپس هم گردن خود حضرتش گذاشت که احمدی نژاد باید رئیس جمهورشود. درهمان انتخابات هم حسابی تقلب کردند. اول کروبی را با تقلب کنارزدند و بعدهم در دوردوم با تقلب، هاشمی را سنگ روی یخ کردند. کروبی صراحتا از دخالت مجتبی نام برد و هاشمی گفت به خدا شکایت می کنم. درچهارسال دوره اول احمدی نژاد، آن چنان فسادی درپروژه های کشورو شرکت ها، به خصوص نفت وگاز، به پا کردند و آن چنان بیت خامنه ای هم درگیراین فساد ها شد که اصولا نمی توانستند دولت را دست کس دیگری بدهند. مخصوصا دست آدمی مثل موسوی که سرمایه اصلی اش، صداقت وسلامت بود. به همین دلیل هم وقتی مطمئن شدند که قافیه را باخته اند و جامعه موج برداشته ومردم به میدان آمده اند، دست به کودتا زدند. گرفتند و بستند و کشتند و سوختند و کردند آن چه را که همگان می دانند تا همین امروز؛ و البته بزرگ ترین رسوایی تاریخ معاصرایران را هم برای خودشان درست کردند.
دوم-وقتی احمدی نژاد خیارش کونه کرد ودراین دوردوم، فهمید که ریش آقا به دستش هست و آش کشک خاله ای است که پای خامنه ای وباند سپاهی ها نوشته شده، شروع به لگد زدن کرد و دم خرش را حسابی دراز بست. آدمی مثل مشایی درکنارش قرارگرفت و ابتدا اطرافیان احمدی نژاد را از نزدیک ترین یارانش پاکسازی کرد وبعد به هواربسط قدرت افتاد. از تابستان سال گذشته، به تدریج کلاه سپاهی ها با احمدی نژاد برسر چهارموضوع توی هم رفت:

اولی مسئله پول است. مشایی و رحیمی و دارو دسته ای که به گروه انحرافی معروف شده اند، پایشان را در بسیاری از پروژه های کشوردرازکرده اند. مسئله ای که اصلا خوشایند سپاهی ها نیست. درحد چند تا دزدی گرگی، مشکلی نبود، ولی وقتی سراغ نفت آمدند و بانک درست کردن های پی درپی و پیمانکاری های بزرگ، دیگربرای سپاهی ها وبیت خامنه ای قابل تحمل نبود.
دومی مسئله سیاست خارجی است. از وقتی زیرآب آقای متکی زده شد و معلوم شد که آقای مشایی، پشت پرده برای آمریکایی ها پیغام می فرستد که اهل مذاکره است واین تندروها وآخوندها نمی گذارند وتازه مردم اسرائیل هم خوبند ومشکلی با آن ها ندارد و ازاین جورعشوه ها، دیگر برای خود خامنه ای هم قابل تحمل نبود؛ چه رسد به سپاهی ها وجناب سردارقاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس. کسی که بارها برای آمریکایی ها پیغام فرستاده که برای مذاکرات به سبک چانه زنی بزرگ آماده است؛ یعنی صحبت یک جا برسرتمام کارت هایی که درعراق وافغانستان و فلسطین و لبنان و پروژه اتمی وسایر موارد ، دست سپاه است. تصورکودکانه سپاه از سیاست خارجی که سال ها است دنبال تروریسم و توطئه در منطقه و اقصی نقاط دنیا است تا یک روزی با این کارت ها، سر میز مذاکره با آمریکایی ها امتیاز بگیرد. کاشکی کمی شعور و شناخت از سیاست داخلی آمریکا داشتند تا بدانند این تصورچقدر کودکانه است.
سومی مسئله وزارت اطلاعات است. با توجه به پیشینه اطلاعاتی آقای مشایی، اوخیلی خوب از قدرت این وزارت خانه درکشوراطلاع دارد. گویا ایشان واحمدی نژاد، مدارکی راهم از این دستگاه بلند کرده اند که برای روز مبادای دعواها، ابزارگرو کشی داشته باشند. اما سپاهی ها سال ها زحمت کشیده و اطلاعات موازی درست کرده اند تا روزی بالاخره وزارت اطلاعات را به دست بگیرند. کاری که از روز اول تشکیل این وزارت خانه، دنبالش بودند. ضمن این که خامنه ای هم یک باردر دوره خاتمی، رنج از دست دادن وزارت اطلاعات را کشیده وهرگز حاضرنبود این دستگاه از زیر دستش دوباره بیرون برود. به همین دلیل هم وقتی دعوا به تصاحب وزارت اطلاعات رسید، حسابی جدی و علنی شد.
وچهارمی هم مسئله مهره چینی برای مجلس آتی وریاست جمهوری بعدی است. ضمن این که تا همین جای کارهم، احمدی نژادی ها بیش از پنج هزار نفر را درپست های مدیریتی کشورجابه جا کرده و سعی کرده اند آدم های خودشان را بگذارند، آن هم بدون اجازه بیت خامنه ای و سپاهی ها. اگرچه خاک مملکت جوری است که همین که طشت یکی از پشت بام بیفتد، هیچ کدام ازاین مدیرانی که سرسفره احمدی نژاد نشسته اند، به او وفا نخواهند کرد. آن چنان که درقصه وزارت اطلاعات و خانه نشینی یازده روزه اش، حتی وزیران و استاندارهایش هم حاضرنشدند یک نامه بی قابلیت برایش امضاء کنند. بگذریم.
بر اساس این چهار زمینه اختلاف، حدود سه ماه قبل، عزیزجعفری، فرمانده کل سپاه در یک صحبت خصوصی، از احمدی نژاد خواست تا مشایی و پاره ای آدم هایش را کناربگذارد که او هم زیر بارنرفت. از این جا کلید سناریو زده شد. ابتدا به سراغ خامنه ای رفتند و گردنش گذاشتند که باید عده ای را از دورو بر احمدی نژاد بگیرند. خامنه ای هنوز هم دنبال این است که هرطورشده، احمدی نژاد را تا آخر دوره بکشاند و می داند که برداشتن او مثل یک تف سربالا است که بیخ ریش خودش می افتد. اما وقتی قصه عزل مصلحی پیش آمد، رضایت داد که سپاهی ها دستگیری ها را شروع کرده وبه قوت هم بازجویی کنند، این به قوت البته یعنی جواز شکنجه تا سرحد مرگ. ماشین سپاهی ها به راه افتاد. با چراغ سبز گرفتن از خامنه ای، تبلیغات شروع شد والحمدلله درمیان نمایندگان مجلس و روحانیون قم و صنف مداح ها و بادمجان دورقاب چین های خامنه ای به قدرکافی آدم بی شخصیت وجود دارد که تا دیروز احمدی نژاد را صدر آسمان می نشاندند و امروز تازه یادشان آمده که این احمدی نژاد با جن گیرها وفال گیرها و خود شیطان رجیم مرتبط است و اطرافیان او دزدند وفساد های آن چنانی دارند و ... خلاصه حرف هایی درهمین یکی دو ماه گذشته زده اند که شش سال بود تمام مخالفین می زدند. گروهی از زندانیان سیاسی ما که همین الآن هم در زندان هستند، جرمشان توهین به رئیس جمهور است ومصداقش هم همین جورحرف ها، تازه خیلی هم ملایم تر.
سوم- اما غیرازاین چهار زمینه اختلاف با احمدی نژاد، سپاه یک برآورد استراتژیک هم از خود کرده است و آن این که نمی تواند در سه جبهه، هم زمان بجنگد. یعنی نمی تواند دریک زمان، هم درون حکومت، هم با جامعه بین المللی و هم با مردم بجنگد. تصمیم گرفته که دوجبهه را به آرامش برساند. تکلیف جبهه داخل حکومت را با دستگیری وحمله به اطرافیان احمدی نژاد و مطیع و منقاد کردن خود او و درصورت عدم تمکین، با برداشتن او، می خواهد روشن کند. جبهه خارجی را با استراتژی چانه زنی بزرگ که فکر می کند هنوز کار می کند، می خواهد حل کند؛ ولی نسبت به مردم، سخت گیری و سرکوب را بالا می برد. این روزها خامنه ای به چند نفر گفته که اوضاع منطقه به نفع ما نیست و فشار جامعه جهانی بالا است و باید خطر را دور کرد. مشغول زمینه سازی است که اگر سراغ کوتاه آمدن و سازش با دنیا رفت، خیلی هو نشود. بعید هم نیست که برای این کار از هاشمی رفسنجانی مایه بگذارد. ( باید دید خود هاشمی چقدر زرنگ است و چقدر حاضر است کلاه هایی که خامنه ای برایش می دوزد به سر بگذارد). سپاه هم مشغول توجیه کادرهای بالا و بدنه نسبت به برداشتن احمدی نژاد و گروه انحرافی است، برای بالایی ها می کوشد تا ازآبروی امثال سردارعلی شمخانی درمیان سپاهی های قدیمی استفاده کند و پایینی ها را دست فرمانده بسیج و فرمانده لشکرمحمد رسول الله تهران سپرده است.
چهارم- اما درورای تمام این محاسبات، یک نکته ازهمه مهم ترهم وجود دارد؛ و آن هم امواج بلند بحران اقتصادی است که مثل یک سونامی درراه است وبه صورت کابوس سپاه و خامنه ای درآمده و حضرات تازه به ابعاد آن پی برده اند. تازه فهمیده اند که نرخ تورم بالا و نرخ بیکاری وحشتناک، همزمان، درکمین کشوراست. رکود تورمی عمیقی در راه است که می تواند طبقات فرودست را هم به میدان بیاورد ودرمبارزه با رژیم، به طبقه متوسط ملحق نماید؛ یعنی اتفاقی که در آمریکای لاتین سرانجام به سقوط کودتاچی های نظامی منجر شد. به همین دلیل، شروع کرده اند به این حرف که قرار است از پاییز، گروه انحرافی، بحران اقتصادی و شهرآشوب درست کند؛ واین یعنی فرار به جلو، با شدت گیری بحران اقتصادی، هر اعتراضی که مردم بکنند برا به این ترتیب به پای احمدی نژاد و باندش بریزند، تا هم مردم را دلسرد سازند و هم به بهانه توطئه، راحت تر با باند احمدی نژاد برخورد کنند. وقتی کار سخت شد، تقصیرها را یک سره گردن احمدی نژاد بیاندازند و اورا سر ببرند و انگار نه انگارکه تمام سیاست های اقتصادی احمدی نژاد، تایید و سفارش خامنه ای وپشتیبانی همین سپاهی ها را داشته است. واصلا دقیق تر، مگرغیراز این است که دردولت احمدی نژاد، بخش های اصلی و استراتژیک مدیریت کشوردست سپاه بوده و سوء مدیریت و بی لیاقتی این حضرات، با کشورو اقتصادش همان کاری را کرد که با جنگ ایران وعراق کرده بود. جنگ بی سرانجامی که به قیمت خون 267 هزارفرزند ایران زمین و بیش از نیم میلیون مجروح ومیلیارد ها دلار خسارت، تمام شد.
این قصه جن گیرو رمال و فال گیرهم، اگرچه غلط نیست، ولی نسبت به اصل ماجرا حسابی انحرافی است. حتی قصه مشایی و گروه اوهم، فرعی است ونباید ما را ازاصل ماجرا که خیانت بزرگ خامنه ای و سپاهی ها به ملت ایران بوده، منحرف سازد. دراین خیانت، فرد روانی و مریضی مثل احمدی نژاد را با کودتا وکشتاروتجاوز و زندان، به مردم تحمیل کردند، کشور را ویران و مردم را فقیر و خودشان را غنی کردند.
مردمی که با مبارزات جانانه خود، اکنون یک پارچه، با شعار مرگ بر دیکتاتور و برگزاری انتخابات آزاد و با تکیه بریک مقاومت مدنی همه جانبه، درمقابل استبداد دینی و تبلورآن، یعنی ولایت فقیه، ایستاده اند.