January 5, 2005

نامه سرگشاده پیرامون سخنان اخیر آقای محمد محسن سازگارا - میثم هاشمی 16 دی ماه 83

جناب آقای محمد محسن سازگارا

با سلام و عرض خسته نباشید!

از اینکه به یکسری از سوالات بنده که حدوداً دو سال پیش در سایت گویا در مقاله «رفراندوم از توهم تا واقعیت!» که در دور اول طرح این مقوله نگاشته شده بود جواب دادید ممنونم، گرچه نفهمیدم تندرو هستم یا کندرو؟ بعد از خواندن مطالبتان در مورد پاسخگویی به سوالات رفراندوم فهمیدم که شما در این دو سال نتنها نیاندیشیده اید بلکه بر روی کوه رویاهایتان که بر روی دره ای عمیق بنا شده قله ای زیبا نیز آراسته اید و تندروندگان و کندروندگانی را محیای سعود به آن آرمان شهرتان ساخته اید. شما در ابتدا با مهارت زیادی پیشاپیش منتقدان خود را به بی ادبی و نادانی متهم کرده و ایشان را تختئه کرده اید. اما من یا بگویم امثال من گوششان از این حرفها و چشمشان از این مظلوم نمایی ها پراست و پوستمان ضمخت تر از آنکه زیر باران توهین های ادبی شما کوتاه بیاییم.

آنچه که در زیر می آید انتقادی است که این کوچکترین نسبت به تئوریها و پندارهایتان مطرح می کنم:

جناب آقای سازگارا!

شما در جواب سؤال اول می گویید «حکومت چیزی جز قانون اساسی و نهادهای برآمده از آن نیست». می شود حالا با همین استدلال حکومت جمهوری اسلامی را که محصول شما و دوستانتان انقلابیتان است برای ما تعریف کنید. چرا خودتان را گول می زنید نظام حکومتی ما بر اساس قانون اساسی است یا نهادهای برآمده از آن؟ مگر حکومت ما نهادهای تعریف شده ندارد، چرا از آنها عدول می کند؟ چرا همین حداقل های موجود در قانون اساسی را به رسمیت نمیشناسد؟ آیا شما اشکال را غیر از متصدیان و مسئولان امور می بینید؟ چه تضمینی می دهید بعد از تغییر قانون اساسی باز همان رویه سابق بر آن تحمیل نگردد؟ نهاد جدید یا اصلاً قانون اساسی جدید بدون پشتوانه اجرایی مطمئن چه فرقی با کاغذ باطله گوشه اطاقمان دارد.

شما هنوز در حال و هوای دوم خرداد سال 76 بسر می برید. شما مانند رویکرد اصلاحگرانه هشت سال پیشتان که از آینده، تغییر مجلس خبرگان و شورای نگهبان دم میزدید و همراهانتان را پیروز میدان می خواندید اکنون نیز از همان ابتدا قانون اساسی را اجراء شده می پندارید در حالی که این امر در انتهای راه و در آرزوها قرار دارد و معلوم نیست به سرنوشت انقلاب شکوهمند اسلامیتان! تبدیل نگردد. شما در جواب سؤال دوم چنان از تأسیس مجلس مؤسسان و شورای انتقالی صحبت می کنید که انگار حکومت سقوط کرده است.

شما می گویید «اگر حکومت با فشار مردم وادار به برگزاری رفراندوم ...شود» این اگرها ما را بیچاره کرده است آقای سازگارا؟ اگر به فشار از سوی مردم اعتقاد دارید چرا به خارج از کشور آمدید و این بقول شما فشار را سازماندهی نکردید؟ چطور مردم باید فشار بیاورند، قربانی شوند اما تئوریسین هایی مانند شما باید تئوری پردازی کنند و در انتها مانند رهبر و مقتدایتان با هواپیمای ایرباس وارد تهران شوند و اگر نگوییم شکوهمندانه خود را نامزد تصدی دولت و مصادر قدرت کنند بیایند و خاطرات مبارزاتشان را به رشته تحریر درآورند و از دلاوریهایشان در راه آزادی وطنشان بنگارند.

شما در جواب سؤال سوم می گویید «در پرداختن به یک موضوع یا تئوری یا یک اندیشه، محتوا مهم است» و بازهم با سوء استفاده از مقدسات دینی هموطنانمان در بیان سخنان امام اول شیعیان سعی در طفره رفتن از جواب دارید. بنده خود را در این مرتبه نمی دانم که کسی را صالح و یا ناصالح بدانم اما در مورد نقد جوابتان باید بگویم که میدانید )البته اگر به همان مشرب امامتان هنوز اعتقاد نداشته باشید) هدف وسیله را توجیه نمی کند یا هدف درست وسیله درست نیز می خواهد. به حتم کتمان نمی کنید که گذشته افراد نظرات آینده شان را می سازد یا از کوزه همان برون تراود که در اوست. چطور امکان دارد به دیواری اطمینان کرد که بنیان سست دارد. افرادی که افکار اشتباه شان در طول سالیان اثبات گشته نمی توانند مورد رجوع واقع شوند آنهم در زمانی که حق و باطل بهم آمیخته شده و رفیق و نارفیق از هم بازشناخته نمی شوند.

شما با اطمینان کامل در جواب سؤال پنجم می گویید این فراخوان وجه المصالحه مذاکره با رژیم موجود نخواهد شد. آیا این اطمینان شما از همانگونه اطمینان هایی است که سید محمد خاتمی بعد از دوم خرداد 76 به ملت و دانشجویان می داد؟ همان اطمینانی که می خواست چشم فتنه قتل های زنجیره ای را از حدقه درآورد اما چندی بعد در 18 تیر 78 با کشته شدن عزت ابراهیم نژاد و دستگیری تعداد زیادی از دانشجویان تبدیل به مصالحه شد. مطمئناً منظور شما اطمینانی نیست که دوستانتان در ابتدای هر جریان آزادی خواهانه به دانشجویان می دادند و بعد از دستگیری و اسارت ایشان، در ازای امتیاز تأیید مجدد توسط شورای نگهبان و یا تإیید یک مصوبه دست چندم مصالحه می کردند و به تماشا می نشستند. نکند منظور شما همان تئوری «فشار از پایین، چانه زنی در بالا» است که موجب له شدن دانشجویان و طبقات مختلف اجتماعی در زیر فشار پایینی شد در حالیکه هم حزبی هایتان در بالا بر سر هم پیالگانشان برای ورود به مصادر قدرت یا آزادی همچون شما از زندان چانه می زدند؟ شما که از وجدان صحبت می کنید تا چه اندازه دوستانتان را در جهت تحقق خواستهای ملت ایران زیر فشار قرار داده اید؟ هیچگاه آنقدرکه بفکر خوتان و دوستان چپتان بوده اید بفکر دانشجویان دربند، ناپدید شده و بقتل رسیده در جریان هشت سال اخیر بوده اید؟ هیچگاه این وجدان مجبورتان کرده که بخاطرشان از رئیس جمهور منتخبتان بخواهید پیگیری جدی ای در این زمینه فارق از بازیهای سیاسی و زیر فشار قرار دادن رقیب در جهت گرفتن امتیاز برای هم حزبی هایش انجام دهد تا خانواده هایشان از این بلا تکلیفی درآیند؟

سردار محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی!

شما در جواب سؤال ششم می گویید «حکومت های بسیار منسجم تر و زورگوتر از حکومت فعلی ایران هم در نهایت تسلیم خواست مردم شده اند» یکی را نام ببرید؟ نکند منظورتان اوکراین، گرجستان، یوگوسلاوی و امثالهم است؟ اگر منظورتان این کشورهاست که باید بگویم یا واقعاً اطلاع ندارید که بعید میدانم یا اینکه برای فرار از سؤال می خواهید بخاطر شباهت ظاهری در عملکرد احتمالی یعنی اعتصاب عمومی در جهت تحقق این رفراندوم از زیر بار آن شانه خالی کنید، چون خودتان می دانید در همهء این کشورها حداقلی از دمکراسی و نهادهای دمکراتیک وجود دارند که امکان تحقق این امور را می داده است. مثلاً در اوکراین دادگاه عالی بر علیه دولت رأی می دهد و مطبوعات، رادیو  و تلویزیون آزاد در این کشورها بطور گسترده به تشریح وضعیت پرداخته و عموم مردم را از وضعیت جاری مطلع می سازند. حزب رقیب دارای ساز و کارهای گسترده ای است که می تواند هواداران خود را جمع کرده و در اجتماعات اعتراض آمیز سازماندهی کند اما در ایران چگونه است؟ آیا ما حزب مخالف یا رقیب به معنای واقعی داریم؟ در ایران فقط حزب حزب قدرت است شما مخالفی می بینید؟ هرجا می رویم و هرچه می شنویم اندر تأیید دمکراسی اسلامی خلاصه شده است. همه با کلیت نظام موافقند، احزاب مخالف و مخالفان منفرد سیاسی هم یا در دهه اول انقلاب توسط شما و دوستانتان در سپاه پاسداران یا توسط آقای حجاریان و ری شهری در سازمان اطلاعات از بین رفتند و تختئه شدند و یا در دهه دوم توسط سعید امامی و فلاحیان ها مجال ادامه حیات نیافتند و به خاک و خون کشیده شدند. چپ حکومتی هم که دیگر آبرویی ندارد که بتواند روی آن مانور دهد. لیدر این جریان بقول شما دمکراتیک کدام حزب خواهد بود؟ واقعیت اینست که ملت ایران دیگر به کسی اعتماد ندارد و از ریسمان سیاه و سفید می ترسد چون در طول این 8 سال و دوره استیلای راست های قدیمی(چپ های جدید) جز دروغ و نیرنگ بازی و خیانت به آرمانهایشان چیزی ندیده است. بروید قبل از اجرای گامهای پنجگانه تان در راه رسیدن به ایران آزاد اول پله ها یا راه پیش رویتان را مشخص کنید. ببینید روی کدام تکه ابر آرزوهایتان می خواهید قدم بگذارید. بین شما و مردم شکاف بزرگی قرار دارد که وسعت دره آن به اندازه کهکشانهاست.

شما می گویید از نهادهای بین المللی کمک می گیریم. حالا گیریم منشور سازمان ملل هم تغییر کرد و به دخالت در سرزمینهای دیگر (تحکیم دمکراسی) حکم کرد اما از رژيم اسلاميی که به نمايندگان کميسيون حقوق بشر سازمان ملل اجازه بازديد از ايران را نمي دهد و زماني که تحت فشار هاي بين المللي و اتحاديه اروپا به اين کار رضايت مي دهد، وزارت اطلاعات دولت اصـلاحاتش مأمور می گردد هـتل لاله را با مـأمورين گمنام امام زمان محاصره کند، تلفنهاي هتل بشدت کنترل شود، تعدادي از زندانيان سیاسی به زندانهاي امن انتقال يافته و در برگه صورت وضعيت شان مرخصي درج گردد تا مبادا کسي بي داد اين رژيم را به گوش نمايندگان سازمان ملل برساند، چطور مي توان انتظار داشت که مسئولانش به نمايندگان سازمان ملل اجازه دهند که نقش حافظ رفراندومي را برعهده گيرند که نتيجه آن غير از تغيير حکومت جمهوري اسلامي نيست؟ بسيار ساده انگارانه و ساده لوحانه است اگر ما انتظار داشته باشيم رژيمي ديکتاتور و غير مردمي به مرگ خود با دست خود رضايت دهد و آنرا تسريع نمايد. حکومتی که مقام بلند پایه اش در مورد حفظ حکومت اسلامی با صراحت می گوید اگر لازم باشد برای حفظ حکومت اسلامی اصول اولیه دین (مانند نماز) را فتوا به حرام دهیم، فروگذار نخواهیم بود.

شما در جواب سؤال هشتم می گویید دانشجویان رهبری این جنبش را بر عهده دارند و 4 نفر از رهبران آنها آنرا امضاء کرده اند. کدام دانشگاه؟ کدام دانشجو؟ شما و دوستانتان همه را مرعوب، مصلوب و خانه نشین کرده اید. این قوم دیگر نفسشان در نمی آید. بس است برای این جوانان کشیدن بار توقعات شما که لب گود نشسته اید و فتوای لنگش کن می دهید. بگذارید مرکب قلم قاضی مرتضوی ها بر روی حکم دانشجویان بازداشت شده 8 سال اخیر خشک شود بعد از آن باز جنبش جدید را بر گرده شان آوار نمایید. این به اصطلاح رهبری و حرکت آفرینی جنبش دانشجویی مانند همانی است که در تیر 78 مشاهده کردیم؟ همان 18 تیری که دانشجویان را به جلو هل دادید، خودتان را در پشت پرده پنهان ساختید تا از کشته پشته ساخته شود و به قله رویاهایتان با مصالحه در بالای نظام برسید! سناریوی چانه زنی در بالا و استفاده از جنبش دانشجویی بعنوان پیاده نظام و سپر در برابر سیاست مشت آهنین سیاسیون محافظه کار حکومتی دیگر کهنه شده است. با این روندی که شما و یارانتان پیش گرفتید دیگر اندوخته ای برای جنبش دانشجویی نمانده که رهبری را بر عهده گیرد. اصلاً این رهبرانی که شما می گویید چه کسانی هستند؟ همانهایی که زیر شکنجه(بخوانید قول آزادی سریع) به هزاران کار نکرده اعتراف کرده اند یا همان هم حزبی هایتان که به طمع سهمی از قدرت وارد بازی های سیاسی شدند؟

 آقای محمد محسن سازگارا کمي بيشتر  و واقع بینانه تر بيانديشيد ...