محسن سازگارا

بشنويد:

«قانون اساسي جمهوري اسلامي مشروطه پذير نيست»: پاسخ محسن سازگارا به نظريه سعيد حجاريان درمورد محدود کردن اختیارات رهبر

سعيد حجاريان در برابر اكبر گنجي كه حذف كامل ولايت فقيه را پيشنهاد مي كند، خواهان محدود كردن قدرت رهبري در چارچوب قانون اساسي و به قول خودش درصدد استقرار مشروطه است. محسن سازگارا فعال سياسي و كارشناس مسائل ايران در اين ارتباط به راديو فردا مي گويد: يكي از گرفتاري هاي ما در چند سال گذشته اين تئوري هاي عجيب و غريبي بوده كه نه ارزش تئوريك دارد و نه به درد كسي مي خورد. محسن سازگارا مي گويد: در اين كه قانون اساسي فعلي مطلقه است هيچ شكي نيست و كسي كه مي گويد مي خواهد مشروط كند، خيلي روشن بايد بگويد که چه چیزی را مي خواهد مشروط كند چون بدون ارائه روش به کلی بافی منتهی می شود.

مريم احمدي (راديو فردا): سعيد حجاريان كه به نظريه پرداز اصلاح طلبان حكومتي معروف شده و عضو بلندپايه جبهه مشاركت است، از لزوم برپا شدن يك جبهه فراگير طرفداران دموكراسي سخن گفته است. سعيد حجاريان مي گويد: اقتدارگرايي در ايران مدام توليد و بازتوليد مي شود. او در برابر اكبر گنجي كه حذف كامل ولايت فقيه را پيشنهاد مي كند، خواهان محدود كردن قدرت رهبري در چارچوب قانون اساسي كنوني و به قول خودش درصدد استقرار مشروطه است. سعيد حجاريان مي گويد: مشروطه پروژه ناتمام ما است، تكليف موجود در برابر ما تمام كردن اين پروژه است. او مي گويد: ممكن است ما هيچگاه به جمهوريت نرسيم و در همين مشروطه متوقف شويم، اين مهم نيست، مهم دموكراسي است؛ جمهوري يا مشروطه مهم نيست. در اين رابطه محسن سازگارا فعال سياسي و كارشناس مسائل ايران درباره سخنان سعيد حجاريان به راديو فردا مي گويد:

محسن سازگارا: من فكر مي كنم يكي از گرفتاري هاي ما در چند سال گذشته تئوري هاي عجيب و غريبي بوده كه پاره اي از دوستان ما مطرح مي كنند كه واقعا نه ارزش تئوريك دارد و نه به درد كسي مي خورد و نه از درون آن هيچ كار درست و اجرايي در مي آيد. يك روز صحبت از آرامش فعال مي شود، يك روز صحبت از دموكراسي محدود مي شود، چانه زني در بالا، فشار از پايين. حرف هايي كه از درون آن يك كار اجرايي هم در نمي آيد و واقعيت يك غاز هم نمي ارزد، هيچ ارزش تئوريكي هم ندارد. از همين سنخ اين قبيل حرف ها كه فقط باعث وقت تلف كردن است، همين بحث مشروطه كردن قدرت مطلقه يا مشروطه خواهي كه اين روزها مطرح شده.

من فكر مي كنم خيلي خيلي ساده وراي لفاظي ها مي شود اين را مطرح كرد كه بدون شك درون قانون اساسي فعلي ما اصلا يك حكومت مطلقه وجود دارد، اسم آن هم ولايت مطلقه. شايد اختياراتي كه در اصل 110 قانون اساسي فعلي براي يك شخص به نام رهبري قائل شده اند، در عالم بي نظير باشد و هيچ وقت سابقه نداشته باشد حتي در طول تاريخ هم كه براي يك شخصي اينقدر اختيارات قائل باشند. بنابراين در اين كه قانون اساسي فعلي مطلقه است هيچ شكي نيست. كسي كه مي گويد مي خواهد مشروط كند، خيلي روشن بايد بگويد اين اصل 110 يازده وظيفه براي رهبري نوشته شده، كدام اينها را مي خواهد مشروط كند. كدام را مي خواهد محدود كند و يا حذف كند و سپس بايد بگويد چگونه. چگونه مي خواهد اين قانون اساسي را تغيير دهد و اگر نگويد اين حرف ها را به نظر من شبيه همين حرف هاي كشدار و كلي است كه اين چند ساله زده شده و جز وقت تلف كردن چيزي ندارد.

بايد روشن بگويند مثلا نيروي نظامي را از دست رهبر مي خواهند بگيرند، نيروي انتظامي را بگيرند، اختياراتي كه در اصل 110 هست. اجازه رفراندوم را مي خواهند بگيرند، عزل و نصب شوراي نگهبان را مي خواهند بگيرند، راديو تلويزيون را مي خواهند بگيرند، بالاخره مشروط كردن يعني اين. بنابراين من فكر مي كنم اين حرف هايي كه هيچ ضمانت اجرايي ندارد، هشت سال وقت ملت را تلف كرده، باز هم تلف خواهد كرد و به خصوص اين روش هايي كه دموكراسي را مي برند يك چيز دور از دسترس مي كنند و يك امر ارزشي مي كنند كه هيچ كس نتواند به آن دسترسي پيدا كند، هيچ حاصلي ندارد جز اين كه مردم ما را هم دلسرد كند.

به خصوص من اين چند روزه ديدم كه از همين سنخ تئوري سازي هايي كه واقعا معلوم نيست از كدوم كيسه در مي آيد اين تئوري دوباره مطرح شده كه دموكراسي و كوشش براي دموكراسي قهرمان احتياج ندارد و حتي از اين زاويه كار سترگ و بزرگ اكبر گنجي را هم تخطئه كرده بودند كه گنجي مي خواهد قهرمان بشود و اين به درد دموكراسي نمي خورد. من نمي دانم اين از كجا درآمده. تمام تاريخ دموكراسي هاي دنيا پر از قهرماناني است كه جان فشاني كردند و اتفاقا الگوي آنها بسيار موثر بوده براي تحرك بخشيدن به ملت و پيشبرد امر دموكراسي در اين كشورها. لذا من فكر مي كنم در مجموع به جاي اين قبيل حرف هايي كه كلا به درد هيچ كس نمي خورد، بايد حرف روشن، اجرايي و برنامه روشن ارائه كرد.