July 29, 2007

«اعتراف گيری»؛ پرسش های شما - رادیو فردا

2007/07/19

۱۳۸۶/۰۴/۲۸

سيمای جمهوری اسلامی، روزهای چهارشنبه و پنج شنبه، ۲۷ و ۲۸ تيرماه ۱۳۸۶، برنامه ای تحت عنوان «به اسم دموکراسی» پخش کرد که در آن دو آمريکايی ايرانی تبار که اخيرا بازداشت شده اند، به همراه رامين جهانبگلو، در اظهاراتی به شرح اقدامات بنيادهای مدنی در غرب و آنچه که ارتباط ميان «پژوهشگران ايرانی» و «سياست سازان آمريکايی» توصيف شد، پرداختند.

اين برای نخستين بار نيست که تلويزيون دولتی ايران اقدام به پخش چنين برنامه ای می کند. در سال های اخير، شماری از فعالان سياسی و فرهنگی، پس از بازداشت از سوی نيروهای امنيتی، در مقابل دوربين اتهامات وارد شده به خود را پذيرفتند، اما بعد از آزادی با رد گفته های خود، تاکيد کردند که تحت فشار ناگزير به بيان اين اظهارات شده اند.

علی افشاری، از فعالان دانشجويی که خود در زمان بازداشت ناگزير به «اعتراف» شده بود و محسن سازگارا، فعال سياسی که در هنگام بازداشت دست به اعتصاب غذايی طولانی زده بود، در گفت و گويی با خوانندگان وبسايت راديو فردا، به پرسش های شما در اين زمينه پاسخ می دهند.

23 نظر
نويسنده: علی شهر:
7/23/2007 03:23:55 ب.ظ
همه ما با این نمایش ها آشنا هستیم ولی می خواستم بدانم این اعترافات تا چه حدی جنبه قانونی دارند و بر اساس آن میتوان شخص را محاکمه کرد ؟
علی افشاری: اعترافاتی که در شرايط اجباری و بدور از دسترسی متهم به حقوق خود انجام شده باشد ، هيچ ارزش حقوق و قانونی ندارد. مطابق قانون اساسی و عرف و رويه حاکم بر محاکم دادگستری چنين اعترافاتی قابل قبول نيست و نمی تواند مورد استناد قرار گيرد . اعلاميه جهانی حقوق بشر و کنوانسيون های الحاقی هم به شدت اين روش اعتراف گيری را محکوم می کند. اساسا در نظام قضايی، نفس اعترافات فرد بر عليه خودش بگونه ای که مستند ديگری وجود نداشته باشد، قابل اتکا نيست.
نويسنده: ارژنگ مانی شهر: توکیو
7/23/2007 09:46:15 ق.ظ
درود بر شما. همه مردم ایران میدانند این چرندیات به اسم دموکراسی دیگر تکراری است. ولی سوال من این است که فعالان سياسی و فرهنگی داخل کشور چرا اینگونه سکوت کرده اند؟ آیافکر نمی کنند فردا هم نوبت آنها می شود؟

محسن سازگارا آزادیخواهان در ایران، تا حدی هم اعتراض کرده اند، اما یادمان باشد که تیغ ... هم روی گلوی آنهاست و خیلی هم نمی توانند سرو صدا کنند.
نويسنده: آرش شهر: تهران
7/23/2007 09:42:00 ق.ظ
سوال از ميهمانان برنامه، من به سختي هاي حضور در ايران آشنا هستم و خود نيز مدتي در بند 209 بوده ام ........ اما آيا تصور نمي نمائيد كه عدم حضور فعالان سياسي در ايران نظام را قوي تر ميكند؟ آيا بهتر نيست تمام قوا را در داخل متمركز كنيم؟ با تشكر

محسن سازگارا: حتما، به همین دلیل هم حکومت می کوشد که مخالفان را به طرف خارج هدایت کند. در مورد خود من، وقتی برای معالجه به خارج آمدم، غیابا به شش سال زندان محکومم کردند تا برنگردم. اکنون معالجاتم رو به اتمام است و یکی دو کار دیگر هم دارم به محض تمام شدن، انشاءالله بر می گردم و اگر دستگیرم کنند باز دست به اعتصاب غذا می زنم.
نويسنده: شهر:
7/22/2007 12:00:16 ب.ظ
من هنگامی که پانزده سال داشتم در زندان اوين پس از يک محاکمه سريع و با حضور دو نفر قاضی روحانی ويک دادستان تند خو و بد دهن با انبوه اتهاماتی روبرو شدم که هنوز هم از يادآوری آنها مي خندم. از من پرسيده شد آيا مصاحبه ميکنم يا نه؟ و من پاسخم اين بود که من اساسأ فعاليت موثری بر عليه جمهوری اسلامی نداشته ام من در آن زمان وکيل نداشتم و حق داشتن وکيل هم مفهوم ناشناخته ای بود و همچنان اينطور است.بی درنگ پس از جلسه دادگاه با چشمان بسته به اتاق مصاحبه منتقل شدم. عليرغم ميل درونی و اظهار بی ميلی به مصاحبه کارگزار مصاحبه که مهربان مينمود ،با رو دربايستی و شرم و تعارف مرا قانع کرد تا در برابر دوربين حرفهايی زدم که هنوز هم از گفتن آن حرف ها شرمنده نيستم. ولی پرسشی که هميشه برايم باقی ماند حق من در انتخاب بود.من بدون حق فرجام به پانزده سال حبس تعزيری محکوم شدم.اختلاف تناسب حکم من با موارد مشابه دوازده سال بود. تا به امروز بسياری از دست اندرکاران آن روزها بدون حق انتخاب در مقابل دوربين مصاحبه نشستند و حرف هايی زدند که شايد از گفتن آنها پشيمان نباشند ولی حق بديهی و انسانی آنها بازيچه رفتار و منافع سياسی \ امنيتی يک جريان خاص شده است .حالا اين رویه رژيمی است که تحقيقآ سال ها از سر ترس و نگرانی اين روش ها را آموخته وکارکشته شده است.و به نظر من زياد هم اهميتی ندارد که از اين شيوه استفاده ميکند. مهم اين است که نيروهای منتقد چرا هنوز مرعوب اين شيوه ها ميشوند؟ وچگونه است که کارگزاران اين مصاحبه ها در نمی يابند که اين شگرد کارکرد خود را از دست داده و فاقد دورانديشی لازم است.تعامل ارگانيک تهيه و پخش مصاحبه و مشروعيت نظام حاکم به هر انسان کم خردی هم روشن است .بحران مشروعيت و نگرانی از تغيير و اصلاح حکومت و حاکمان با آنچه در سالهای شصت ايرانی بود قابل مقايسه نيست و پرسش اساسی اين است که چرا منتقدان همچنان به اين شگرد امنيتی اهميت بيش از اندازه ميدهند و راهکار خلاقانه در برابر آن ندارند؟

علی افشاری: قبول دارم که يکی از جنبه های برخورد موثر با اين شيوه بی تفاوتی نسبت به آن است ، منتها باز با توجه به استفاده ای که حکومت از اين برنامه ها می خواهد بکند ، لاجرم واکنش نسبت به آن ضروری است . منتها واکنشی متناسب و معقول نه کم و نه بيش از حد. به نظر من يکی از راهکارهای خلاقانه موثر ساليان پيش با اين مسئله، اعلام پيش از بازداشت زندانيان سياسی در محکوم کردن مصاحبه های احتمالی پيش رو بود. اينکه افراد تا حس می کنند که در معرض خطر بازداشت هستند ، بلافاصله اعلام می کنند که مواضع آنها همانی است که قبل از زندان داشته اند و هر آنچه که در زندان بر ضد آن بگويند ، ناشی از فشار های زندان است و به قول زنده ياد مهندس بازرگان متعلق به بازرگان ديگری است نه مهندس مهدی بازرگان قبل از بازداشت. اما به نظر می رسد که بايد راهکار های خلاقانه ديگری را نيز بايد در نظر گرفت. در اين راستا تغيير در نگرش غالب در فرهنگ سياسی ضروری است که انتظار دارد هر زندانی در کسوت يک قهرمان برای مقاومت تا پای جان برود. بايد به جای زندانی ساختار سلطه و فرايند های تواب ساز را هدف قرار داد و آن را مورد حمله قرار داد. البته به صورتی که فضيلت مقاومت و پايداری و تن ندادن به خواست غير انسانی ساختار سلطه نيز حفظ شود.
نويسنده: سروش شهر: کرمانشاه
7/22/2007 10:11:32 ق.ظ
به تجربه دیده ایم که کسانی که قبلا از انها چنین مصاحبه هاو اقرار هایی ضبط و پخش شده پس از دور از دسترس نهادهای امنیتی و اطلاعاتی حکومت قرار گرفتند همه آنچه را که اعتراف کرده و گفته اند فاقد اعتبار و بر اثر فشار و انواع شکنجه ها وعذابهای روحی وجسمی دانسته اند و به نوعی شالوده و اساس اعتبارو استناد حقوقی و قانونی مبتنی بر اینگونه اعترافات را به چالش کشیده و بی اعتبار کرده اند. پس پرسش اصلی اینجاست که خواستگاه و منظور نظر حکومت از این رفتار با کسانی که تابعیت آمریکایی دارند و دیر یا زود باید ازادشده و از ایران خارج شوند چیست ؟و تکرار مکرر یک سناریوی کلیشه ای واجرای پروژه نخ نما شده تواب سازی تحصیل چه هدف ارزشمندی را دنبال می کند که در معادله هزینه فایده ضرر و هزینه های محتمل بسیار برای حکومت متصور می توان شد ؟

علی افشاری: سئوال خوبی است جواب اين سئوال را بايد در ويژگی بخش تند روی سيستم امنيتی جستجو کرد .آنها نگاه استراتژيک ندارند .بلکه به منافع آنی فکر می کنند. آنها می خواهند اين نمايشنامه های اعتراف گيری را سوخت و يا پشتوانه توجيهی برخورد های سرکوب گرايانه و محدود کننده خود در جامعه کنند و همچنين جامعه و فعالان سياسی و اجتماعی را مرعوب کنند. از ديد آنها فقط اعمال قدرت و به زانو در آوردن مخالفان اهميت دارد تا حساب دست همه بيايد.
نويسنده: سیمین شهر: تهران
7/22/2007 12:21:28 ق.ظ
شرایط سخت زندان برای من قابل تصور نیست. لطفا توضیح دهید دچار چه احساسی شدید که اعتراف کردید؟ آیا دروغین بود؟ آیا این اظهارات مهمل جرمتان را سنگین تر کرد یا منجر به آزادی شما شد؟

علی افشاری: حس بسيار بدی داشتم .من شخصيتم فرو ريخت. طی يک فشار سنگين جسمی و روانی دو ماهه ناگاه تعادلم را از دست دادم، مانند فردی که در ميدان بکس مشت سنگينی می خورد و گيج می شود. شدت فشار ها به گونه ای بود که در يک نقطه از طاقتم گذشت و ديگر توان مقاومت را از دست دادم .چونان بچه ای شدم که در محيطی بيگانه گم شده است. روانشناسان ثابت کرده اند که در اين حالت فرايند اجتماعی شدن معکوس می شود و آدم به قبل از مرحله اجتماعی شدن بر می گردد و بازجو در حالت مسلط قرار می گيرد و شدت وخامت متهم تعيين می کند که بازجو چه ميزان می تواند از متهم استفاده کند. من مقاومتم را به صورتی از دست دادم ، که به جای ايستادگی کامل در برابر خواست تيم بازجويی ناچار به چانه زنی با آنان شدم. من به قدری از اين حالت ناراحت بودم که تا آستانه خودکشی رفتم اما به لطف خدا توانستم خودم را مجددا بازيابم .دوران بازداشت من مرحله داشت: مقاومت اوليه حدود دو ماه ، فروپاشی حدود سه ماه و مقاومت مجدد و بازيابی که ۶ ماه طول کشيد که خوشبختانه توانستم در نيمه آخر ايام بازداشت افشاگری کنم و به جبران مافات بپردازم.
نويسنده: علی شهر: برلین
7/21/2007 11:08:39 ب.ظ
آیا با پخش مصاحبه زمینه سازی نیست که این دولت هر کسی را که بازداشت می کند از این ببعد اتهام انقلاب مخملی یا اتهام اقدام امنیت ملی بزند. با توجه به این که اتهام محاربه دیگر قدیمی شده و ارتباط با آمریکا را هم در بر نمی گیرد. با درود بر شما

علی افشاری: بله هدف اصلی از اين به اصطلاح مصاحبه، زمينه سازی برای انتساب تلاش برای راه اندازی انقلاب مخملين به جنبش های اجتماعی بخصوص دانشجويان و زنان بود .به نظر می رسد در شرايط کنونی ، مسئله انقلاب مخملين و روش های مبارزاتی غير خشونت آميز به دغدغه اصلی سيستم امنيتی ايران تبديل شده است. البته اين ادعا جايگزين اتهام امنيت ملی نيست بلکه مصداق آن محسوب می شود .چون در نظام کيفری ايران و قانون مجازات اسلامی، جرمی به نام انقلاب مخملين وجود ندارد، بنابراين اين اقدام را در چهارچوب اتهام اقدام بر عليه امنيت ملی قرار می دهند
نويسنده: کریم شهر: قم
7/21/2007 05:02:28 ب.ظ
چرا شیخ علی تهرانی داماد مقام مظم رهبری که در طول جنگ در رادیوی عراق صدام مدام علیه رزمندگان اسلام و امام شعارهای اختلاف افکنانه می داد را برای اعتراف تلویزیونی نیاوردند تا مردم بدانند پشت پرده چه بوده ؟

علی افشاری: جواب اين سئوال را بايد از آقای خامنه ای پرسيد که حتی اجازه محاکمه اين فرد را در دادگاه صالح نداد و وی در پناه رابطه خويشاوندی از گرفتار شدن در رويه هايی که حکومت در برخورد با مخالفان سياسی نشان داده است، گريخت. دليل آن به ماهيت نظام سياسی بر می گردد که اين روش های غير انسانی و به قول خودشان زير اخيه رفتن را برای مخالفان خود و در راستای بقاء خود تجويز می کند. بديهی است وقتی از ديد آنها نظام سياسی در شخص آقای خامنه ای خلاصه شده است ، کسانی هدف قرار می گيرند که يا جسارت داده به انتقاد از ايشان پرداخته و با بی توجهی به منويات ايشان اسباب تکدر خاطر شان را فراهم کرده اند و يا مانند خانم اسفندياری و کيان تاجبخش از بد حادثه در مسيرهايی قرار گرفته اند که ممکن است موقعيت ايشان را تضعيف کند و يا نيروهای امنيتی آنها را قربانی سناريو ها و توهمات ذهنی خود شان کرده اند. بنابراين تکليف کسی که سر کج کرده و پناه آورده است ، نه تنها سلول انفرادی و اعترافات تلوزيونی نيست بلکه می تواند به جلوه ای برای تبليغ بخشش و بزرگواری راس بالای هرم قدرت نيز تبديل شود و آسوده در پناه ولايت از نعمات روزگار برخوردار شود. البته ارتباط خويشاوندی نيز بسيار مهم است چون کسان ديگری نيز بوده اند که دست انابت بلند کرده اند ولی اينچنين برخوردار از عفو و مرحمت نشده اند و ساليانی را در زندان و سختی و مشقت گذرانده اند.
نويسنده: عماد شهر: ایران
7/21/2007 03:49:17 ب.ظ
آیا تعقیب و متهم نمودن محققین, نویسندگان و روزنامه نگاران که افکار و فعالیتهایشان به دلیل انتشاردر رسانه های مختلف به صورت شفاف دردسترس همگان می باشدونتیجتا همگی شناسنامه دارمی باشند, توسط حکومت هنرمندی می خواهد؟

محسن سازگارا: حکومت توطئه اندیش، مدعی است که توطئه های پیچیده ای آن پشت ها پنهان است و این نمایش ها هم برای نشان دادن همان تئوری است
نظر
نويسنده: رضا شهر: مشهد
7/21/2007 12:32:18 ب.ظ
چه سند و مدرکی وجود دارد که نشان دهد آنها در اعترافاتشان دروغ گفته اند؟ تمامی شواهد (مقالات و منابع اینترنتی از فعالیت این اشخاص و موسسه هایی که اسم بردند) نشان می دهد که آنها راست گفتند. اصولا چرا می گویید اعتراف گیری؟ آنها فعالیت های خودشان را تشریح کردند، همین. پیدا کردن این اطلاعاتی که اینها گفتند، در اینترنت سخت نیست. مسئولان امر هم برای اینکه آحاد مردم با جزئیات موضوع آشنا شوند، این برنامه را پخش کردند. همه که اینترنت ندارند.

علی افشاری: اتفاقا مسئله اصلی نبود تناسب حرف های آنان با فيلم های پخش شده و نتيجه گيری های مصاحبه است که به صورت زيگزاگی سردرگم و مجموعه ای از عناصر بی ربط با يکديگر نشان داده شد. واقعيت ها و منابع موجود شايد در برخی موارد با حرف های آنان يکسان باشد ولی در نتيجه گيری کاملا فرق دارد . بر عکس ادعای حکومت ايران ، مرکز وودرو ويلسون و بنياد سوروس نه تنها علاقه مند به انقلاب مخملين نيست بلکه در جهت عکس آن عمل کرده اند. کافی است به فهرست فعاليت های آنان و اشخاصی را که دعوت کرده اند، نگاه کنيد. آنها کاملا در مسير عادی سازی روابط با حکومت ايران و پرهيز از خط تقابل فعاليت می کردند.
نويسنده: احسان شهر: شیراز
7/20/2007 05:20:05 ب.ظ
آيا اين انسان های متفکر بايد اين چنين راحت، علی رغم ميل خودشان حرف هايی را اعتراف کنند که يک حکومت اين همه از گفته هايشان استفاده تبليغاتی کند؟

علی افشاری: دوست عزيز اين افراد در شرايط عادی اين کار را نکردند بلکه مجبور شدند .اميدوارم هيچوقت اين شرايط را تجربه نکنيد اما بايد در آن فضا قرار بگيريد تا بتوانيد درست قضاوت کنيد. باور کنيد کار دشواری است . سيستم امنيتی ايران در زمينه تواب سازی و اعترافات اجباری به توانايی قابل ملاحظه ای رسيده است و صاحب يک تکنولوژی در اين زمينه است . فرار از دست آنان ساده نيست .هدف برخی از بازداشت ها و از جمله افراد فوق فقط تواب سازی، مستند سازی سناريوهای امنيتی و يا تاييد ادعاهای مقامات ارشد ايران است و برای استفاده در دادگاه جهت محکوميت متهم نيست و عمدتا در راستای معامله و تبانی با متهم انجام نمی شود.
نويسنده: فEous شهر: تهران
7/20/2007 03:50:58 ب.ظ
اين ابتکارات مقام های جمهوری اسلامی مسلما سبب جريحه دار شدن مسولين آمريکايی خواهد شد که واکنش آنها را در پی خواهد داشت و مسلما همانند گذشته مردم ايران بايد هزينه هايش را پرداخت کنند، اينگونه نيست؟!

علی افشاری: مسلما تاثيرات منفی بر روی روابط ايران و آمريکا دارد و تصوير ستيزه گرانه و مردم ستيزانه حکومت در افکار عمومی دنيا و جامعه جهانی را گسترش داده و تعميق می بخشد و از اين رهرو می تواند سبب سختگيری بيشتر دنيا بر عليه ايران شده و منافع ملی را تهديد کند. اساسا يکی از اهداف نمايش اين اعترافات و برخورد با ايرانی-آمريکايی ها جمع آوری مستندات بر عليه آمريکا و پاتک ادعاهای آمريکا در خصوص نقش منفی ايران در عراق و افغانستان و حمايت از تروريسم بود تا نشان دهند که آمريکا بر عليه ايران توطئه می کند و از اين موضوع به عنوان گروگانی برای چانه زنی با آمريکائيها در خصوص رسيدن به سازش و گرفتن تضمين امنيتی از آنها استفاده کنند.اما کيفيت ضعيف و سناريوی خام برنامه نه تنها هدف فوق را برآورده نکرد بلکه چنته آمريکايی ها را پر تر کرد و مشروعيت بيشتری به شکايات آنها از حکومت ايران در عرصه جهانی بخشيد.
نويسنده: فرهاد شهر: توکیو
7/20/2007 02:47:46 ب.ظ
اگر اين اعترافات با زور گرفته شده و همه می دانند که بی ارزش است، پس چرا بعضی ها آنقدر ناراحت شده اند و به زمين و آسمان و پيغمبر متوسل می شوند که بگويند اين اعترافات زورکی و بی ارزش است؟ يادمان باشد که در زمان جنگ ويتنام، آمريکا برای رساندن پيام به سربازان اسير خود، از صليب سرخ و کشيشان استفاده می کرد. به نظر من تا نباشد چيزکی، کس نگويد چيز ها. موفق باشيد.

علی افشاری: اعتراضات برای دفاع از حقوق انسانی فردی است که بزرگترين حق وی يعنی حق «خود بودن» از او سلب شده است و مجبور شده است تا مطالبی را بگويد و يا بنويسد که هرگز به آنها اعتقادی ندارد و يا اقرار به اعمالی کند که هيچگاه از او سر نزده است. قربانی شدن در پای اعترافات اجباری و نفی تحميلی افکار و مواضع از سخت ترين تجربه ها و درد هايی است که يک انسان ممکن است دچار آن شود. يکی از تيره ترين چهره های حکومت های تماميت خواه و توتاليتر فروپاشی شخصيت های منتقدان و مخالفان خود در چهارچوب برنامه ها و ايدئولوژی های شان است .آنها به زعم خود می خواهند فرصت چهره شدن به محالفان خود ندهند و اجازه ندهند آنها با تحمل زندان و محروميت های فراوان جايی در دل مردم باز کنند . آنها را بايد خرد کنند تا در برابر انظار عمومی از خطا بودن اعتقادات ومخالفت های شان بگويند و حقانيت نظام سياسی را با همه وجود و به قيمت نابودی خود فرياد بزنند.
نويسنده: مهدی شهر: بوشهر
7/20/2007 02:32:55 ب.ظ
ضمن محکوم کردن اين عمل قبيح که بارها تکرار شده، می خواستم از ميهمانان برنامه بپرسم آيا اين گونه مسائل (پخش اعترافات در شبکه های تلوزيونی)از نظر قوانين جهانی رسانه ايی ممنوعيتی ندارد؟ يعنی هر کسی که يک شبکه دارد مجاز است که از گروگان های خود اعتراف جعلی بگيرد؟

محسن سازگارا: تا آنجا که من می دانم قانون بین المللی برای جلوگیری از این کار در رسانه ها موجود نیست. البته کنوانسیون های بین الملل منع شکنجه وجود دارند.
نويسنده: رامین شهر: استهکلم
7/20/2007 01:39:34 ب.ظ
کسی که الفبای سياست را بداند می فهمد که اين اعترافات به زور و تهديد گرفته شده است. سوال من از آقای افشاری اين است که آيا ماموران امنيتی خانوداه های زندادنی ها را در بيرون تهديد می کنند و آنها هم تحت فشار قرار ميدهند برای اعتراف زندانی؟

علی افشاری: از تهديد بازداشت خانواده معمولا قبل از اعترافات تلويزيونی به منظور شکستن مقاومت زندانی و همراه کردن او در مسير سناريوهای مورد نظر استفاده می شود و همواره چون چماقی برای کنترل و تداوم همکاری بر سر زندانی قرار می گيرد تا وی به افشاگری دست نزند و پته حضرات را روی آب نريزد. همچنين اين ابزار برای وادار کردن خانواده به سکوت و عدم تاثيرگذاری بر زندانی نيز به کار می رود. خصوصيات خانواده و نوع مواجهه خانواده نيز در اين ميان موثر است. خانواده هايی که در راستای حقوق بستگان شان به اعتراض می پردازند و از همه فرصت ها برای استيفای حقوق و اطلاع رسانی استفاده می کنند، معمولا بيشتر در معرض خطر اين تهديدات هستند
نويسنده: بهمن شهر: فاستوک
7/20/2007 09:39:47 ق.ظ
می خواستم بدانم که آيا اين متن ها را خود بازجو می نويسد و يا خود متهم به تنهايی و يا اينکه با همکاری هم متن اعترافات را می نويسند.

علی افشاری: معمولا شيوه بدين گونه است که ابتدا بازجو در چهارچوب سناريوی تعريف شده محور هايی را تعريف می کند و در قالب مشاوره نکاتی را تشريح می کند.حتی در مواردی مطالبی اعم از مقالات و کتاب داده می شود . به عنوان مثال به من مقاله ای با عنوان «براندازی خاموش» منتشر شده در روزنامه کيهان به قلم مرتضی قمری وفا را دادند. سپس زندانی متنی اوليه را تهيه می کند.باز در مواردی به زندان فشار می آورند تا تخيل و قوه انديشه خود را به کار بگيرد تا داستانی بهتر از روايت بازجو را بنويسد و گاهی آنقدر زندانی مستاصل و درمانده شده است که اين کار را انجام می دهد. بازجو ارزيابی می کند ، نکاتی را کم و زياد می کند ، چانه زنی شروع می شود . ابزار بازجو برای وادار کردن زندانی به لحاظ نکات مورد نظر، تکرار دوباره فشار ها و عوامل مشقت باری است که باعث تسليم شدن متهم شده است. بعد که توافق بين بازجو و متهم حاصل شد، نوبت نظر دهی سر بازجو و مقامات بالاتر می رسد و در برخی موارد کار به کميته کارشناسان احاله داده می شود .نهايتا بر اثر نظر آنان متن نهايی مصاحبه آماده می شود که در اصل حکم فيلمنامه را دارد. سپس چندين بار، بسته به سرعت زندانی در بيان عادی مطالب در برابر دوربين، از قربانی در زندان فيلم گرفته می شود. مجددا فيلم ها برای مقامات فرستاده می شود و نظر آنان به روند تدوين نسخه نهايی اعترافات پايان می دهد که اخيرا اظهارات کارشناسی و تحليل های سياسی –اجتماعی ناميده شده است!
نويسنده: پریش شهر: تهران
7/20/2007 12:06:49 ق.ظ
چگونه می توان در برابر فشارها در زندان تاب آورد و تن به اعتراف نداد؟ آيا چنين کاری ممکن است؟ لطفا روشی را با استفاده از آن می شود فشارها را تحمل کرد عنوان تشريح کنيد.

محسن سازگارا: سولژنیستین می گوید: «در این گونه نظام ها به هر دلیلی که دستگیر شدید، وقتی وارد زندان شدید به خودتان بگویید که می میرید و زنده از زندان بیرون نمی روید جسم اتان را بکشید، در عوض روحتان را حفظ کنید.» بزرگترین حربه بازجو برای معامله با زندانی، وعده آزادی است. اگر به این وعده فریفته نشوید، هشتاد در صدسلاح را از دست بازجو گرفته اید. به هیچ حرف بازجو اعتماد نکنید. بنا را براین بگذارید که هر آنچه به شما می گویند، حتی نگبهان ها، دروغ است. تمام کوشش باز جویان این است که به شما به قبولانند شما تنها هستید و پناهی جز آنها ندارید. ایمان داشتن به راه و عقیده اتان و اگر خدا پرست هستید ایمان به خدای واحد و قادر بسیار به کار می آید. چون باور می کنید که به قول قرآن اگر تمام دنیا هم جمع شوند، اگر خدا نخواهد، به قدر بال مگسی نمی توانند به شما آسیبی برسانند. من اعتصاب غذا را به هر زندانی جوان و گمنامی توصیه نمی کنم، اما روشی هایی مثل اعتصاب غذا نیز بسیار موثر است چون برتری شما بر بازجویان را حفظ می کند. بازجو یی رقابت پنهان میان بازجو و بازجو شونده است. در این رقابت شما برتر و باهوش تر هستید و او موجود پست و حقیری است که به این کار کثیف تن داده است. البته سعی می کند با تکیه بر خون شهیدان و مقدسات و صدها کلک دیگر بر شما تفوق شخصیتی پیدا کند. به راهتان ایمان داشته باشید و بدانید آنچه که شما می کنید برای اعتلای کشور و مردم اتان است و یادمان باشد که «ارزش هر فرد در اجتماع به اندازه رنجی است که برای ان اجتماع می کشد». حرفی که مادر دکتر مصدق به او آموخته بود. موفق باشید.
نويسنده: مهندس الف - آقامحمدی شهر: تهران
7/19/2007 11:03:52 ب.ظ
با سلام. در ايران مردم آنقدر مشکلات دارند که اصلاً به انقلاب ابريشمين هم فکر نمی کنند، چه برسد به انقلاب مخملين! آقايان و بانوان ۷۵ ميليون دلاری، بهتر است به جای اين همه هياهو، خيلی صادقانه، نقشه مهم غرب برای به بازی گرفتن ملت ايران را از سال ۱۹۷۹ بيان کنيد. از آن که کل اين مسائل يک سناريوی ۲۸ ساله است برای تضعيف نژاد ايرانی، برای به يغما بردن منابع مالی و طبيعی ايران و از تقسيم بندی ملل خاورميانه بين اروپا و آمريکا بگوييد.

محسن سازگارا: متاسفانه جواب دادن به این دوست بی حاصل است. چون سوال کاملا از حکایت «تئوری توطئه» در ذهن این دوست عزیز می کند. متاسفانه تئوری توطئه از موانع جدی توسعه سیاسی در ایران است. این تئوری مانع از ازریابی درست و واقع بینانه مسایل می شود. البته یادمان باشد که به راستی رهبر واقعی توطئه اندیشان شخص آقای خامنه ای است. او فکر می کند یک دشمن جهانی وجود دارد و یک هیئت مدیره عجیب و غریب دنیا را اداره می کند و همه اتفاقات دنیا و تمام سیاستمداران موافق و مخالف، بازیگران و عروسک های خیمه شب بازی هستند که سرنخ اشان دست آن دشمن جهانی است و آن «هیئت مدیره» دنیا را می چرخاند. البته ظاهرا ایشان حتی یکبار از خود نپرسیده که این چه جور حقیقتی است که این همه آدم فهمیده و سیاستمدار ورزیده در دنیا نمی فهمند و تنها ایشان که از گوشه حوزه علمیه به وسط صحنه سیاست پرتاپ شده آن را می فهمد. چطوری است که رهبرانی که در ممالکشان را مثل گل اداره می کنند همگی نادان اند و ایشان با همین افکار عجیب و غریب که مملکت را به افلاس کشانده دانا هستند و ... البته حکایت هم چنان باقی است. متاسفانه در ذهن اقشاری از مردم ایران هم.
نويسنده: کیانوش بختیاری شهر: tehran
7/19/2007 10:52:16 ب.ظ
چه چیز مقام های جمهوری اسلامی به خطر افتاده که دست به این کار زدند؟

محسن سازگارا: به نظرم به ترتیب می توان این موارد را ذکر کرد: الف) ترس از انقلاب های مخملی و سرنوشت رژیم های کمونیستی، چرا که این رژیم بیش از همه شبیه حکومت های کمونیستی شده و از عاقبت این رژیم ها برای خویش بیمناک است. ب) اثبات سیاست «مشت آهنین» و «النصر بالرعب» آقای خامنه ای که مردم باید از حکومت بترسند و حفظ آن توازن جهنمی «دو مطلق». به معنی القای «قدرت مطلق» حکومت و «ضعف مطلق» مردم و در نهایت قبولاندن به مردم که هر کاری و هر نوع مخالفتی بی فایده است. ت) فرافکنی و دفع «شر مقدور» به این معنی که مشکلات اقتصادی که دولت آقای احمدی نژاد ایجاد کرده، «سونامی » است که تازه زلزله کف دریایش اتفاق افتاده و موج بزرگ آن در راه است. مخالفت های هردم از این پس به صورت ابعادی از توطئه «انقلاب مخملی» قلمداد خواهد شد و تنی چند از مردم بیگناه در هر شورش اقتصادی دستگیر و حتی اعدام خواهند شد. ث) درست کردن بهانه برای سرکوب مخالفین و آزادی خواهان به عنوان عوامل بیگانه و توطئه های عجیب و غریب. این سناریو نه فقط مخالفان خارج از حکومت، بلکه حتی مخالفان داخل حکومت را نیز شامل خواهد شد.
نظر
نويسنده: امير شهر: Kopenhagen
7/19/2007 08:54:48 ب.ظ
با سلام. جناب آقای سازگارا، شما خودتان از پايه گذاران سپاه پاسداران بوده ايد و در غير قانونی و ممنوع کردن احزاب سياسی، يکی از دست اندر کاران بوديد. چه شد که تغيير عقيده داديد؟ آيا فکر نمی کنيد مسائلی که امروز در ايران اتفاق ميافتد از جمله روش های اعتراف گيری يکی از نتايج اعمال گذشته امثالی مثل شماست؟ چرا گذشته خود را صادقانه نقد نمی کنيد؟ اين اعتراف گيری ها در دهه ۶۰ زياد بود، پس چرا آن موقع سکوت کرديد؟ باتشکر - يک زندانی سابق سال های ۶۰

محسن سازگارا: به لحاظ شخصی، سپاهی را که من پایه گذاری کردم و تنها در سه ماه اول انقلاب در آن بودم، قرار بود یک ارتش مردمی و در خدمت دفاع از کشور باشد نه یک ابزار سرکوب. این سپاه فعلی چیز دیگری است. مثل بچه ای می ماند که به دنیا آورده اید اما بجای درس خواندن و دکتر شدن، دزد و چاقوکش و آدم کش از آب در آمده است. در دوره یک ساله ای هم که در دولت رجایی مسئولیت معاونت سیاسی را داشتم کوشیدم تا با ممنوع کردن ورود به سیاست با اسلحه، راه فعالیت آزاد سیاسی را باز کنم و حاصل آن هم اعلامیه «ده ماده ای دادستانی انقلاب» شد که حق فعالیت سیاسی غیر خشونت آمیز را به رسمیت می شناخت. متاسفانه آن کوشش یک ساله از دو سو زیر فشار قرار گرفت. یک طرف سازمان های مسلح مانند «مجاهدین خلق» بودند که حتی با جعل صورت جلسه محرمانه و دادن آن به سازمان فداییان برای انتشار کوشیدند که از زیر بار این روش عقلانی و صلح امیز شانه خالی کنند و از طرف دیگر هم لاجوردی و پشتیبانان ایشان بودند که در همان موقع برای ما خط نشان می کشیدند و تهدید می کردند که ما باتلف کردن وقت، همدست ضد انقلاب هستیم و نهایتا امثال بنده را به جرم کشتن رجایی و باهنر دستگیر و زندانی نمود و اگر زورش می رسید اعدام هم می کرد. هم این دو جناح از بالای سرما با هم به جنگ پرداختند و آن فجایع و سرکوبی ها در دهه شصت آغاز شد. بعد هم بنده به صنعت کشور رفتم و البته در سال شصت و هشت هم از حکومت کناره گرفتم تا امروز. اما به لحاظ اجتماعی، من متعلق به نسلی هستم که طی دو یا سه دهه قبل از پیروزی انقلاب، فریفته انقلاب و ایدئولوژی های انقلابی بود. مسلمان و غیر مسلمان، عامی و عارف و یک ملت باورکرده بود که چاره کشور در یک انقلاب است . به هر صورت به لحاظ شخصی، خوشبختانه هرگز پایم به زندان اوین نرسیده مگر به عنوان زندانی و هرگز در هیچ سرکوب و خشونتی مشارکت نداشته ام . اما به لحاظ اجتماعی تا انجا که در توان داشته ام در سال های اخیر در مبانی پایه ای «ایدئولوژی های انقلابی» نقد نوشته ام. از پایه ای ترین مبانی فکری «انقلاب اسلامی» انتقاد کرده ام.
نويسنده: ایرانی شهر: انگلیس
7/19/2007 08:23:03 ب.ظ
پر واضح است که چنين نمايش هايی برای بار اول توسط جمهوری اسلامی انجام نمی شوند و مسلما بار آخرهم نخواهد بود. سابقه ثابت کرده برخوردهای مقطعی و تنها بسنده کردن به چند اعلاميه و محکوم کردن رژيم، و بعد فراموش شدن ماجرا تا قربانی بعدی، نمی توانند و نتوانسته اند ابدا حرکت موثری برای جلوگيری از اتفاقاتی اين چنين باشند. جناب آقايان سازگارا و افشاری، که احترام خاصی برای هر دو قائلم، چه راه حل موثر ديگری پيشنهاد می کنيد و چه تضمينی برای حداکثر تلاش جهت عملی شدن آن برای جلوگيری از وقايع مشابه در آينده داريد؟

محسن سازگارا: استفاده از روش های مبارزات غیر خشونت آمیز و مقاومت مدنی بهترین گزینه برای مقابله با رژیم فعلی است. جین شارپ که یکی از تئوریسین های مبارزات غیر خشونت آمیز است، قریب به دویست روش را برای این گونه مبارزات دسته بندی می کند. «نافرمانی مدنی» یکی از این روش ها ست. من به سهم خود سعی کرده ام در این دو سه سالی که در خارج بودم این آثار را با دقت بخوانم و با اندیشمندانی هم که در این خصوص مطالعه و فعالیت دارند آشنا شوم. یکی از چند کاری که برای خودم در نظر گرفته ام تا قبل از برگشتن به ایران حتما انجام دهم سپس برگردم، ترجمه و تدوین و انتقال این مطالعات و تجربیات به ایران است

http://www.radiofarda.com/Comments.aspx?forumId=6410