February 11, 2005

اشتباه بزرگ ٢٣ بهمن ١٣٨٣

به نام خدا

چندروزی بیشتر از انتشار متن "فراخوان ملی" نگذشته بود که یکی از مؤسسین وزارت اطلاعات در صحبتی، مرا نواخته وهرچه سیئه در این عالم است به بنده نسبت داده بود. چندروز بعد یک ماشین تبلیغاتی سنگین در خارج از کشور شروع به کار کرد. از زدن تیرخلاص در مغز تیمسار رحیمی تا دزدی و هیزی را به بنده نسبت داد. از شکنجه گری تا داشتن ١٨ کارخانه. از نوکری اجانب تا مزدوری رژیم وجالب تر آنکه همزمان در تهران هم این ماشین تبلیغاتی در گوش یکی می‌گفت فلان کس دست در دست سلطنت، جمهوریت را فراموش کرده، در گوش دیگری، در داخل زندان زمزمه می‌کرد که چه نشسته‌ای مشغول ساخت و پاخت با آمریکائیها برای حمله به ایران است، و به جوان تر‌ها هم می‌گفت که فلانی یک قانون اساسی نوشته ارتجاعی که درآن شورای نگهبان هم دارد و خلاصه به هر کس فراخور حالش و حساسیتش چیزی گفته می‌شد و به همگی نیز دائماً القاء می‌شد که فلان کس تک روی می‌کند و مشغول ترکتازی است و از بقیه استفاده می‌کند وغنائم رابرای خودش برداشته است و هکذا. گذشت و خوشبختانه با درایت و حوصله وعقل دوستان این حرفها نقش برآب شد. اما اکنون که آن سروصداها فروکش کرده و به نظرم بانیان آن هم از بی حاصلی کارشان خسته شده‌اند دونکته را باید بنویسم:

اول- خوشبختانه به لطف خداوند منان جوری زندگی کرده‌ام که هرگز دست تعدی به عرض و جان ومال وناموس کسی دراز نکرده‌ام. به همین دلیل هم صدایم بلند است. فقر افتخاری ندارد اما خوشبختانه یا متأسفانه از مال دنیا هم چیزی ندارم الا بدهکاری مالی که یادگار انتشار روزنامه‌های تعطیل شده است. جورآن را هم فعلاً چندین و چندنفر از دوستانم دارند می‌کشند ومن شرمنده آنها هستم تا کی بتوانم تأدیه نمایم. آنچه که کرده‌ام و بوده‌ام به خودم مربوط است وخدای خودم. بابت آن هم نه از کسی طلب دارم و نه منتی برکسی می‌گذارم، آنچه را هم که در حقم گفته‌اند وآن چه را هم که تهمت زده اند، بابت آن از هیچ کس هم گله‌ای ندارم. در دنیا از هیچ کس شکایتی ندارم و در آخرت هم خودشان می‌دانند و خدای خودشان، حقی ازمن به گردنشان نیست. اما یک نکته باقی می‌ماند وآن اخلاق است. تمام کوشش‌های ما در تمام جهات سیاسی و اجتماعی در نهایت باید منجر به جامعه‌ای شود که درآن انسانیت و ارزش‌های اخلاقی، داور در میان روابط مردم باشد. اگر این مهم اکنون فراموش شود چه تضمینی است که درآینده بخصوص وقتی کسی سوار بر توسن سرکش قدرت هم باشد تبدیل به گرگ درنده وقاتل جان مردم نشود.
کسی که به خود اجازه بدهد به راحتی تهمت وارد کند مطمئن باشید از ریختن خون هم ابایی نخواهد کرد. اگر کسی نمی‌داند وندانسته حرفی را می‌زند باید این آیه قرآن را بیادش بیاورم که " چیزی راکه نمی‌دانی نگو، گوش و چشم و قلب، همگی در قبال گفته ات مسئول هستند".

دوم- اشتباه بزرگ دراین است که تصور می‌شود" جنبش ملی رفراندوم" به شخص وابسته است. بنده که در این جنبش کاره‌ای نبوده‌ام و حداکثر یکی بوده‌ام چون دیگر حامیان این کار. فکر و جان و مال و قلم و قدم همه از دیگران بوده و زحمتش را کشیده‌اند و هنوز هم می‌کشند. من تنها گاهی نظر شخصی‌ام را گفته‌ام و اگر توانسته ام، خسته نباشی به دست اندکاران نثار کرده‌ام. این جنبش ملی به هیچ کس وابسته نیست. حرکتی است برخاسته از خواست مردم و مبتنی برنیاز جامعه ایران. بنیادش بر دموکراسی و حقوق بشر و صلح قرار دارد. در سطح جهانی هم با آغوش باز با همگان برخورد می‌کند اما خط قرمز روشن عدم دریافت پول از دول خارجی و عدم تمکین به اجانب را نصب العین خود قرار داده است. سر اقبال به آن هم همین است. این جنبش در اولین قدم ودرکمتر از سه ماه تبدیل به نیروی سیاسی شده که بیش از ٣٠٠ کادر حامی، هزاران نفر طرفدار و صدها نوشته ومقاله تئوریک را پشتیبان خود دارد. تاهمین جا نیز از بزرگترین جریانات سیاسی کشور است. این جنبش به محض سازماندهی دموکراتیک خود که به هیچ شخصی هم متکی نیست تبدیل به مهم ترین نیروی کشور می‌شود و می‌تواند با بسیج مردم در فعالیت‌های غیر خشونت آمیز و با مقاومت مدنی حق ملت ایران را از غاصبین باز پس بگیرد. ببینید کسانی که واقعیات درون جامعه ایران و نیازهای مردم را نمی‌بینند تا کجا اشتباه می‌کنند. حداقل می‌توانند از همین سه ماه گذشته و اقبال به جنبش رفراندوم درس بگیرند و دنبال تخریب این شخص وآن شخص نگردند. شخصی در کار نیست، با یک ملت مواجه هستند. بهمن از کوه سرازیر شده و اینان چون بازی کودکانه در دامنه، مشغول ساختن خانه با چوب کبریت هستند. خداوند به همگان دیده بصیرت عنایت فرماید.

وما توفیقی الابالله
محمد محسن سازگارا
٢٣ بهمن ١٣٨٣